ایشان را میشود جزو اولین خبرنگاران نیریز دانست. کسی که از سال ١٣٤٢ خورشیدی یعنی نزدیک به ٦٠ سال پیش، همزمان با استخدام در آموزش و پرورش، خبرهای ویژه نیریز را در روزنامه سراسری و انتقادی پست تهران چاپ میکرد.
این کار برای او بیهزینه نبود و به دلیل گزارشهای انتقادیاش یک بار از خواجهجمالی به غوری (دو روستای آن زمانِ نیریز - خواجه جمالی اکنون در شهرستان بختگان است) و برای بار بعد به خنج لار تبعید شد؛ اما دست از خبرنگاری نکشید و سرسختانه مقاومت کرد. مقاومتی که از شخصیت جدی و پیگیر او برمیخاست.
همگان ابوالقاسم تندهوش را با دو ویژگی شخصیتی میشناسند: سرسختی و پاکدستی.
او حالا در ٨١ سالگی، روزهای بازنشستگی را میگذراند.
چندی پیش میهمان خانه او شدیم و او از خبرها و گزارشهایی گفت که در دهه ٤٠ خورشیدی در پست تهران چاپ میکرد.
به این منظور برای بررسی آرشیو پست تهران و آنچه درباره نیریز چاپ شده، به کتابخانه ملی تهران رفتیم. آرشیو البته کامل نبود ولی در بین شمارههای موجود توانستیم ١١ خبر و غیر خبر را درباره نیریز بیابیم. و این غنیمتی بود برای ما. گرچه متأسفانه خبر «خیابان در بیابان» را که در دهه ٤٠ خورشیدی گل کرد و سر و صدای زیادی داشت پیدا نکردیم.
گفتگوی ما با ایشان بر همین پایه شکل گرفت و او درباره این خبرها و حال و روز آن روزهای نیریز برایمان گفت و این که چه شد آن خبرها را برای روزنامه ارسال کرد و چاپ آنها چه بازتابهایی داشت. در این گزارش ما عکسی از اصل سند را چاپ و برای مطالعه مخاطبان متن خبرهای مربوط به نیریز را تایپ کردهایم و سپس توضیحات جناب آقای تندهوش را آوردهایم.
*****
پیشینه پست تهران:
روزنامه پست تهران در واقع به روزنامه اطلاعات گره خورده بود. «اطلاعات» قدیمیترین روزنامه در حال انتشار ایران، برای نخستین بار یکشنبه ۱۹ تیر ۱۳۰۵ خورشیدی در تهران به صاحبامتیازی عباس مسعودی (۱۳۵۳ - ۱۲۷۴) چاپ شد.
پیش از آن و به مدت سه سال وی دفتری با نام دفتر اطلاعات را در خیابان علاءالدوله (فردوسی) راهاندازی کرد که کارش تهیه و تنظیم خبرهای سیاسی و حوادث روز برای نشریههای گوناگون آن دوران بود.
او اخبار خبرگزاریهای رویترز انگلستان و هاواس فرانسه را از دوایر مطبوعاتی این دو سفارتخانه میگرفت و با دادن مبلغ مختصری به خبرگزاریها، اجازه ترجمه و نشر آن را در تهران به دست میآورد. وی شخصاً با یک مترجم، اخبار مزبور را ترجمه و به جراید میفروخت. چون در آن وقت جراید تهران بودجه مالی کافی نداشتند وی به زحمت مخارج مؤسسه اطلاعات و زندگی خود و سازمانش را فراهم میکرد. در نتیجه کوششی که میکرد به تدریج اخبار مؤسسه اطلاعات توجه سایر سفارتخانهها و مؤسسات داخلی و خارجی را جلب کرده آن را آبونه (مشترک) شدند. مسعودی در تیرماه ١٣٠٥ امتیاز روزنامه اطلاعات را گرفت و کلیه اخبار خارجی و داخلی را در دو صفحه منتشر کرد.
روزنامه اطلاعات به تدریج قدرتمندترین روزنامه ایران شد.
برادرزاده عباس مسعودی یعنی محمدعلی مسعودی در سالهای ۱۳۱۶ تا ۱۳۲۰ سردبیر اطلاعات بود. در سال ۱۳۲۱ که عباس مسعودی در پی حوادث هفدهم آذر ایران را ترک گفت، محمدعلی قائممقام او در روزنامه اطلاعات شد و پس از بازگشت او در سال ۱۳۳۲ روزنامه پست تهران را منتشر کرد.
پست تهران مشی انتقادیتری نسبت به اطلاعات داشت و از همین رو در مدت کوتاهی توانست نظر مخاطبان را به خود جلب کند و البته مخالفان جدی نیز در بین مسئولان بیابد.
در این روزنامه، مطالب علیه همه مقامات بیمهابا به چاپ میرسید. ارتباط مسعودی با دربار و همچنین عضویت او در دو مجلس شورای ملی و سنا، برای او و روزنامهاش مصونیت در بر داشت و همین باعث میشد هم بیپرواتر بنویسد و هم از برخوردهای بعد از چاپ در امان باشد.
پست تهران انتشار خود را تا سالهای ١٣٥٢ و ١٣٥٣ ادامه داد و سپس تعطیل شد.
*****
- شروع خبرنگاری شما از کی و چگونه بود؟
در مصاحبهای که با آقای نعمتی داشتید ایشان گفته بود که من وقتی رفتم خبرنگار شوم یک نیریزی آنجا بود و گفت کار سیاسی نکنید. من فکر کنم منظورش آقای میرزاده بود که سرپرست روزنامه اطلاعات در فارس بود.
اوایل سال ١٣٤٢ بود که من خبرنگار روزنامه شدم.
جلیل برادرم معلم بود و به ارسنجان منتقل شد. آنجا یک نفر خبرنگار روزنامه پست تهران بود و به برادرم پیشنهاد داد خبرنگار این روزنامه در شهرستان نیریز شود. برادرم به من زنگ زد و پیشنهاد داد که گفتم اشکال ندارد قبول کن. بعد هم چون من نیریز بودم قرار شد کارهای خبری روزنامه در نیریز را من انجام بدهم و برادرم آنها را ارسال کند.
من مهر ۴۲ استخدام شدم. وقتی کارم را شروع کردم دیدم در مدارس برای گرم شدن، بچهها هیزم همراه خودشان میآورند.
خیلی ناراحت شدم. گفتم آموزش و پرورش پول نفت مدارس را از دولت میگیرد پس دانش آموزان را اجبار به آوردن هیزم میکنند؟ آذر به بعد بود که خبری چاپ کردیم که شما چرا با وجود داشتن بودجه نفت بچهها را مجبور به آوردن هیزم میکنید؟ این باعث شد که با اداره درگیر شوم. آقای محمدحسین حسامی رئیس آموزش و آقای یمینیشریف رئیس اداره بودند.
به دلیل چاپ این خبر برای من ابلاغ نوشتند که از خواجهجمالی به غوری بروم. خلاصه من به شهر آمدم و نرفتم و ماندم. همان زمان سردرد مختصری داشتم و مرحوم دکتر سید عبدالعلی قطبی که پارسال در آمریکا فوت کرد و خواهرزاده حاج سید مصطفی قطبی بود، به من گفت: نمیخواهی بروی؟ گفتم: نه من که کار بدی انجام ندادهام که مرا تبعید کردهاند. گفت: من می نویسم که سینوزیت داری و نمیخواهد بروی. به من گواهی داد و خلاصه آن را تمدید کرد و من نرفتم غوری.
شد سال بعد و رسید به تابستان و ما شروع کردیم برعلیه رئیس فرهنگ (آموزش و پرورش) نوشتن و انتقاد کردن. جریان رسید به تهران. آن زمان خیلی سریع این جور مسائل را بررسی میکردند. همین بود که بازرسان آمدند برای بررسی و دیدند که من واقعیت را نوشتهام و دروغ نگفتهام. آن زمان دو موضوع مطرح بود. یکی همین موضوع سوخت مدارس و دیگری هم تخلفی که در ساخت مدرسه حاجی قطبی کنار قلات در خیابان ثریا (امام خمینی کنونی) مرتکب شده بودند. ماجرا از این قرار بود که آنها فقط برای شالوده ۱۶ هزار تومان هزینه کرده بودند این مبلغ خیلی بالا بود و برای ساخت کل ساختمان همین مقدار هزینه میشد. بازرسان بررسی کردند و دیدند واقعاً سوءاستفاده شده و همین بود که رئیس آموزش و پرورش را برداشتند.
- اگر اجازه بدهید بپردازیم به خبرهایی که آن زمان در پست تهران چاپ کردید و یکی یکی جلو برویم.
١- تیتر:
فقدان بازپرس موجب کندی کارهاست.
متن:
نیریز- خبرنگار ما مینویسد: شهرستان نیریز با وسعت بسیار زیاد و جمعیت بیش از چهل هزار نفر فقط یک دادگاه بخش دارد که دعاوی مراجعین را تا حدودی که در صلاحیت آن باشد مورد رسیدگی قرار میدهد. ولی چون فاقد بازپرس میباشد کارها به کندی انجام میگیرد. زیرا در مواقعی که آقای سلیمانپور رئیس دادگاه بخش نیریز برای تحقیقات محلی به دهات حومه نیریز میرود ساعات رسیدگی به پروندهها و احضار طرفین دعاوی تجدید و بالنتیجه کار رسیدگی به پروندهها بتعویق میافتد و گاهی در غیاب رئیس دادگاه پروندههایی که از طرف اداره شهربانی تنظیم و بدادگاه احاله میشود چند مرتبه عودت داده میشود. از آنجایی که وزارت دادگستری اقداماتی برای پیشرفت کارها و رسیدگی به دعاوی و پروندهها شروع نموده اهالی شهرستان نیریز انتظار دارند که برای پیشرفت امور و رسیدگی به دعاوی در تبدیل دادگاه بخش بدادگاه شهرستان و یا لااقل اعزام یک نفر بازپرس که از کندی کارها جلوگیری بعمل آید اقدام گردد.
توضیح آقای تندهوش:
جریان این بود که در آن زمان پیرمردی در نیریز بود که در زمستانها برف را در کوه قبله در جایی به نام برفدان ذخیره میکرد و تابستان به شهر میآورد و میفروخت. به او میگفتند «حاجی برفی». آن زمان یکی از دختران این پیرمرد فوت کرد. این حادثه مصادف شد با پنجشنبه و جمعه. تابستان هم بود و هوا گرم بود و امکان نگهداری میت وجود نداشت.
میدانید که همیشه چند نفر هستند که باید محل خدمتشان را ترک نکنند مگر اینکه جانشین بگذارند از جمله: قاضی شهر، فرماندار، فرمانده انتظامی، و رئیس بهداشت و درمان. آن موقع آقای سلیمانپور قاضی بود. اهل فسا. ایشان تا دو سال پیش هم زنده بود. خلاصه جسد مانده بود و کاری نمیشد کرد. ناچار جسد را گذاشتند تا قاضی شنبه آمد و گواهی صادر کرد و میت دفن شد. این را من در روزنامه چاپ کردم که قاضی در محل نبود و چنین شد.
برای ما قاضی و غیر قاضی معنی نمیداد. هرکس میخواست باشد.
٢- تیتر:
درختکاری
متن:
نیریز- خبرنگار ما مینویسد:
بدستور آقای مبین فرماندار و سرپرست شهرداری نیریز عملیات درختکاری برای حفظ زیبایی شهر در کلیه خیابانهای این شهرستان انجام و بدینوسیله تعداد بسیار زیادی درخت سرو و گیاهان دیگر در خیابانهای پهلوی، شهاب، ثریا غرس گردید. ضمناً خیابان شهاب امتداد یافته و سه کیلومتر طول دارد در دو خیابان شهاب و پهلوی احداث ۲ فلکه و در خیابان ثریا احداث یک بلوار در دست اقدام است ممکن است بزودی برای تبدیل چراغهای خیابانهای نیریز به چراغ فلورانس اقدام گردد.
توضیح آقای تندهوش:
آقای مبین که فرماندار نیریز بود یک خانم خیلی باشخصیت و فهمیدهای داشت که دبیرستان نزهت را واقعاً خوب اداره میکرد. مبین همه کارها را خودش انجام میداد. یک پیرمردی را گذاشته بود شهردار ولی کارهای شهردار را هم خودش انجام میداد. شهردار هم ناراحت بود که کاری به او محول نمیشود. حتی من به فرماندار غیرمستقیم فهماندم که این کارها وظیفه شهردار است. مبین میگفت: او حقوقش را بگیرد و به این کارها کار نداشته باشد. البته قدمهایی هم برداشت از جمله این که خیابانها را درختکاری کرد. کار مهمی که انجام داد این بود که در بیرون شهر پارک آزادی را ساخت. در مصاحبهای که با آقای شهبازی داشتید گفته بود که فرماندار ما را میبرد بیرون شهر کار میکردیم که اشاره به همین بود. البته آنجا جای تفریح مبین بود.
آن زمان مبین خیابانها را بندکشی کرده و حدود آن را تعیین کرده بود. خودش یک متن در روزنامه چاپ کرد که من ۵۲ خیابان احداث کردهام که در واقع همان بندکشیها بود.
ما با او صحبت کردیم که اگر میخواهی پارک درست کنی بیا و کنار قلعه اسپیآر این کار را انجام بده. چرا اینقدر دور؟ ما میگفتیم این را دست نزن تا بماند برای آینده شهر. ولی متأسفانه رفت و از بالا این کار را انجام داد. حتی برای این که دهان ما را ببندد در کنار زمین پدرم که جای شهرک انتظام فعلی بود کنار آسیاب کهنه نزدیک زمین ما یک تلمبه احداث کرد تا به این طریق دهان ما را ببندد. آن زمان پدرم ۶ فیمان زمین را خرید بود فیمانی ۵ هزار تومان. ولی من دست او را خواندم و زیر بار آن نرفتم.
خلاصه ما درباره این ۵۲ خیابان ادعایی مطلبی نوشتیم و تیتر زدیم: «خیابان در بیابان»
از طرفی خیابانهای اصلی نیریز را هم مرحومان محمدحسن خان فاتح و حبیب اله فرهمندی احداث کردند و خیابانهایی مثل قائم شرقی و قائم غربی و امام حسین در دوره تصدی مرحوم جهانگیرخان فاتح احداث شد و کس دیگری کاری نکرده بود و هر کس هم بگوید دروغ میگوید.
- اینجا نوشتهاید سرپرست شهرداری. آیا مبین سرپرست بود؟
- با این عنوان که شهردار مریض است، مبین سرپرستی میکرد.
- آن موقع شهرداری در مکان فعلی بود؟
- روبروی شهرداری فعلی که اکنون تبدیل به پارکینگ شده. ساختمان مهمانسرای جهانگردی که پس از انقلاب در اختیار سپاه پاسداران قرار گرفت در ضلع شرقی شهرداری احداث شد.
- فرمانداری کجا بود؟
- فکر کنم طبقه بالای داروخانه دوستان در خیابان طالقانی.
- در شرح خبر آمده که مبین دو فلکه (میدان) راه انداخته. اینها کدام فلکهها بود؟
- یکی فلکه بیمارستان و دیگری فلکه ژاندارمری.
- تا اوایل انقلاب هم یک تابلو کوچک وسط فلکه ژاندارمری بود که خیلی به چشم نمیآمد و روی آن نوشته بود: فلکه مبین.
- بله فلکه ژاندارمری بود.
- اینجا نوشته در خیابان ثریا احداث یک بلوار در دست اقدام است.
- بله خیابان ثریا همان خیابان امام خمینی کنونی است. قرار بود در این خیابان بلوار احداث شود ولی نشد. علت هم این بود که یک خانه در وسط خیابان بود که راضی به تخریب نمیشد. این خانه متعلق بود به حجت الاسلام سید حسن فقیه عموی امام جمعه محترم. بالاخره محمدحسن خان فاتح که شهردار شد، سید حسن را راضی کرد که خودش بیاید کلنگ دست بگیرد و این خانه را خراب کند و همین کار را هم کردند. خود سید حسن با کلنگ دیوارش را خراب کرد و راه باز شد. برنامه این بود که آنجا بلوار احداث شود ولی نشد.
آن زمان در ابتدای خیابان امام خمینی کنونی از دفتر اتومیهن (مشهور به گاراژ لاریبی) تا سر کوچه متألهی (عکاسی معصومی) و کوچه روبروی آن (ضلع جنوبی سرای فاتح)یک باغ بود مشهور به باغچه پرویزی؛ که همه آن در مسیر خیابان قرا گرفت.
بعد از باغ، گود صولتی مزاحم بود که بخشی از
آن در مسیر خیابان قرار گرفت. پس از آن منزل مرحوم سید حسن قرار داشت که توضیح دادم.
- شما حدود کاروانسرای کهنه را در ذهن دارید؟
- بازار ملکی دوزها را اگر در نظر بگیرید، درِ کاروانسرا سمت چپ (غرب) بازار ملکیدوزها بود. پشت مغازههای فعلی خیابان امام خمینی. قسمت غرب کاروانسرای کهنه میرسید به باغچه پرویزی در ابتدای خیابان امام خمینی کنونی. گود عصاری هم شد فاضلاب حمام حاج محمدحسن و حمام شیر. قسمتی هم شد گاراژ لاریبی. از بانک صادرات تا آن مغازههای کناری همه گود بود. بعداً شنریزی کردند و شد مغازه که مغازه مرحوم پاکنیت اولین مغازه بود.
باغ هم کنار کاروانسرا بود. کاروانسرای کهنه چندان بزرگ نبود.
- مغازه مرحوم حاج ناصر آزاد جزو کاروانسرای کهنه بود؟
- مغازههای مرحومان حاج ناصر آزاد، حاج میرزا محمد فرهمند و حاج محمد خاوندی جزو کاروانسرا بود.
٣- تیتر:
استقبال از قانون اصلاحات ارضی
متن:
نیریز- خبرنگار ما مینویسد آقای سعیدی رئیس اصلاحات ارضی نیریز و اصطهبانات به نیریز وارد شد و در محل اداره اصلاحات ارضی مشغول کار گردید.
از هماکنون که روزهای اول اجرای قانون اصلاحات ارضی است، مردم این دو شهرستان چنان از خود اشتیاقی نسبت باین قانون نشان دادهاند که غیر قابل وصف است.
همه روزه تعداد بسیاری از خرده مالکین برای دریافت اظهارنامه در محل اداره جمع میشوند. کلیه خرده مالکین حومه شهرستان نیریز و اصطهبانات برای دریافت اظهارنامه به نیریز میآیند و آنچه قابل تحسین است آن که با وجودیکه این اداره صبح و عصر مشغول کار است و روز بروز بر تعداد مراجعین افزوده میگردد.
توضیح آقای تندهوش:
استهبان نسبت به نیریز موقعیت کشاورزی کمتری داشت. به همین دلیل مرکزیت اداره در نیریز بود. رئیس هم آقای سعیدی بود. مکان آن را خیلی یادم نیست ولی فکر کنم در کوچه یخی (کوچه شهید حسین بناکار کنونی) بود که منزل مرحوم حاج محمد فروزان ابتدای آن قرار دارد.
٤- تیتر:
وضع نابسامان آموزش و پرورش نیریز
متن:
در شمارههای گذشته شمهای از سوءاستفادهها، تبعیضات و خرابکاریهای اداره آموزش و پرورش شهرستان نیریز از نظر خوانندگان گذشت. اما ادای همان قسم حضرت عباس بنحوی که قبلاً تذکر افتاد بوسیله آقای رئیس انجام شد و بار دیگر سوراخ دعا را هم گم کرد!! بدین طریق که بعد از انتشار مطالب ما و به صحهگذاردن آنچه پنهانی انجام میدادند که ضمن آن لطمهای بزرگ به بودجه دولت و آموزش و پرورش وارد شده است، دست به اقدام منفی بافی علیه مخلص زد و قبل از آنکه عرق شرم را از پیشانی پاک کند و از راهنماییهای ما کمال استقبال نماید و یا با دلیل رد گفتههای ما کند، بوسیله کفیل خود البته با راهنمایی عدهایکه فعلاً بر مرکب مراد سوارند دست باشتباهاتی نظیر اشتباهات گذشته زد و برای منکوب نمودن حقیر برادرم را بعنوان توبیخ انتقال نمود! فکر میکرد شاید مخلص برود و روی دست و پایش بیفتد و خواهش کند چنین کاری نکند و قول دهد که از افشای عملیات خلاف ایشان خودداری کند! گرچه هم اکنون بنا بضربالمثل معروف «سر گاو در خمره گیر کرده» و واقعاً تیرشان بسنگ خورده اما جناب رئیس بما پاسخ دهد وقتی که در کلیه مدارس حومه دیناری سوخت خریداری نشود وجوه آن در جیب چه کسی میرود؟
وقتی شکایتهایی از مردم آبادهطشک علیه .... میرسد چگونه ترتیب اثر میدهد؟ حتماً ویرا تقدیر میکند! هنگامی که در یک ساختمان نیمه تمام دبستان تنها صد و شصت هزار ریال حیف و میل میشود چه جواب میدهد. اگر اینها که ما نوشته و مینویسیم ناصحیح است با دلیل ثابت کنید که این مطالب کذب است و اگر صلاح میدانید پاسخ لازم بدهید.
به عقیده ما پاسخی که بتواند جوابگوی اعمال خلاف آنها باشد وجود ندارد و چه خوب است ایشان به جای منفیبافی در فکر اصلاح خود و دستگاه آموزش و پرورش باشند و طوری رفتار کنند که از نارضائی آموزگاران و شکایات آنها کاسته شود و حتم بدانند ضرر را از هر کجا بگیرند منفعت است.
نیریز- خبرنگار پست تهران
توضیح آقای تندهوش:
همان موقع وقتی مرا تبعید کردند و این جریان پیش آمد جلیل برادرم این متن را در روزنامه چاپ کرد که اشاره به برخورد با من دارد و در واقع جلیل به تبعید من توسط آموزش و پرورش اعتراض کرد.
٥- تیتر:
توضیح وزارت پست و تلگراف و تلفن
متن:
اداره محترم روزنامه پست تهران
در پاسخ به شرح مندرج تحت عنوان (پست و تلگراف شهرستان نیریز جمعاً ٣ کارمند دارد) در شماره ۳۴۲۵ آن روزنامه محترم به اطلاع میرساند.
با توجه بحجم کار دفتر پست و تلگراف نیریز، سه نفر کارمند برای اداره دفتر مزبور کافی است و در امور دفتر مزبور بهیچ وجه وقفهای روی نداده است.
رئیس اداره اطلاعات و مطبوعات شیدبان
توضیح آقای تندهوش:
ما خبری زدیم که تعداد کارکنان این اداره کم است و نمیتوانند کارها را به خوبی انجام دهند. اگر یادتان باشد مرحوم حاج محمود دلداری نامهرسان بود و نمی توانست به همه شهر نامهرسانی کند. آنها هم جواب دادند با توجه به کارشان احتیاج به کارمند بیشتری ندارند.
٦- تیتر:
رئیس اداره آموزش و پرورش نیریز منتقل شد
متن:
خوشبختانه تذکرات ما در مورد وضع نابسامان اداره آموزش و پرورش نیریز مورد توجه مقامات وزارت آموزش و پرورش قرار گرفت و بدنبال آن آقای حبیبی مدیرکل آموزش و پرورش استان اقدام بانتقال رئیس آموزش و پرورش نیریز نمودند، چون رئیس آموزش و پرورش بوضع آموزشی توجهی نداشت و در انتصاب اشخاص ذیصلاحیت در رأس ادارات دچار اشتباهاتی بزرگ شده و آنطوریکه گذشت در مدت تصدیشان مقادیری از وجوه سوخت چند سال مدارس حومه و وجوه ساختمانهای مدارس و سایر مؤسسات آن اداره حیف و میل گردیده این اقدام در قاطبه اهالی با خوشنودی و خرسندی تلقی گردید بطوریکه عدهای از اهالی نیریز بویژه آموزگاران که بنحوی از انحاء حقشان ضایع شده به ما مراجعه و خواستار شدند بدینوسیله از این اقدام مفید که امید است بهمه تخلفات پایان داده شود از آقای مدیرکل آموزش و پرورش استان فارس کمال تشکر و قدردانی را بنمائیم. جای خوشوقتی است اگر شخصی که بریاست این اداره برگزیده میشود تذکرات و راهنماییهای ما را که در شمارههای گذشته این روزنامه درج گردیده از نظر بگذراند تا از تکرار اشتباهات و یا بوجود آمدن اشتباهاتی تازه جلوگیری بعمل آید.
نیریز - خبرنگار پست تهران
توضیح آقای تندهوش:
موضوع سوخت بود و همچنین موضوع هزینه مدرسه را که عرض کردم.
- منظورتان مدرسه حاج قطبی است؟
- بله
- نوشتهاید برای ساختمان نیمهتمام دبستان تنها ۱۶۰ هزار ریال حیف و میل شده.
- آن زمان با ۱۶ هزار تومان میشد یک ساختمان بسازی. ۱۶ هزار تومان فقط به خاطر شالوده هزینه شده بود. چون اینجا گودبود و اینها فقط برای شالوده این قدر هزینه کرده و سند درست کرده بودند.
- در این خبر با صراحت نوشتهاید که ایشان مبلغ ۱۶ هزار تومان حیف و میل کرده. به نوعی اتهام زدهاید. آن موقع کسی مانع شما نشد؟
- نه هیچکس. فقط از خود وزارت آموزش و پرورش آمدند بررسی کردند و گزارش شد و نتیجه این شد که رئیس را منتقل کردند.
- یعنی در نوشتن آزادی عمل داشتید؟
- بله کاملاً. این را هم بگویم که ما جزو اولین انقلابیون نیریز بودیم. اولین تظاهرات در نیریز را دختران سپاهی در قطرویه راه انداختند. همینها که امروز ادعای انقلابیگری دارند، دستهای راه انداخته و رفته بودند و به دخترها توهین کرده بودند. وقتی به من خبر دادند و من رفتم، دیدم دخترها از ترس دارند میلرزند و جرئت نمیکنند بیرون بیایند. خلاصه آنها را دلداری دادم و رفتم داخل مدرسه راهنمایی پسرانه قطرویه. محمد احسان مدیر مدرسه بود. به من گفته بودند سه تا از بچههای مدرسه خیلی به دخترها توهین کردهاند. به احسان گفتم من با این سه نفر کار دارم. یکی از آنها آمد و من حسابی کتکش زدم که با دخترها چهکار داشتهاید؟ آن دو نفر دیگر هم فهمیدند و در رفتند.
٧- تیتر:
مراسم دعا و نیایش بمناسبت رفع خطر از وجود شاهنشاه
متن:
در نیریز اجتماع انبوهی با شرکت فرماندار و رؤسای دوائر دولتی و هزارها نفر از طبقات مختلف مردم در میدان عمومی شهر تشکیل و پس از ایراد سخنان مهیج نمایندگان مردم که به وسیله آقایان توکلی- علوی و حاج جاوید انجام گرفت از سوءقصد خائنانه نسبت به شخص اول مملکت اظهار تأسف و برای سلامت شاهنشاه دعا کردند.
توضیح آقای تندهوش:
در کاخ به شاه حمله شده بود. یکی از چریکهای عضو فدائیان خلق در کاخ، شاه را به رگبار بست. که به واسطه رفع خطر، مراسم دعا در میدان عمومی (فلکه مرکزی) شهر برگزار شد.
٨- تیتر:
وقفه در امور اداری
دلیل کارمند کم یا زیاد نیست!
متن:
در شماره ۳۴۴۸ پاسخی از طرف وزارت پست و تلگراف و تلفن باین مضمون که کارمندان دفتر پست و تلگراف نیریز کافی و وقفهای در امور دفتر مزبور روی نداده است چاپ کردیم.
ما منکر آن نیستیم که پست و تلگراف نیریز پر کار نیست ولی بوجود نیامدن وقفه در امور اداری تنها دلیل کارمند کم یا زیاد نیست بلکه بر اثر کوشش و جدیتهایی است که کارمندان این دفتر مبذول میدارند و اگر یکی از این کارمندان کسالت داشته باشد یا به مرخصی برود بویژه شخص پستچی قسمت اعظم کارهای این اداره مختل و حالت رکود پیدا میشود که آنوقت چه میتوان گفت! فقط علاج کار اضافه کردن کارمند است.
امید است وزارت پست و تلگراف تصمیمی اتخاذ نماید که بزودی ساختمان این دفتر شروع و اهالی را که برای رساندن یک نامه بدفتر پست باید از کوچههای پیچ در پیچ و خراب عبور کنند نجات دهد و در تغییر محل اداره و احداث ساختمان جدید اقدام لازم مبذول گردد و در رفع مشکلات این اداره برآیند.
از: خبرنگار نیریز
توضیح آقای تندهوش:
بله. ما در توضیح جوابیه وزارتخانه این را چاپ کردیم.
٩- تیتر:
شیره کشخانهای تعطیل شد
متن:
یکی از اقدامات مؤثر شهربانی نیریز بستن دکانی که عنوان فروش خواربار را داشت ولی به جای فروش خواربار محل فروش شیره تریاک و مواد مخدره بود که با مساعی ریاست شهربانی و مأمورین پلیس از ادامه فعالیت نامبرده جلوگیری و در دکان بسته شد.
ما موفقیت سرکار سروان احصائی را در پیشرفت امور اجتماعی خواهانیم و امید است که مقامات شهربانی موجبات دلگرمی این افسر شریف و پاکدامن را فراهم نمایند.
از:خبرنگار نیریز
توضیح آقای تندهوش:
این مغازه در کنار فروش خشکبار و خرازی، خردهفروشی تریاک هم میکرد که بوسیله شهربانی تعطیل شد و ما خبر آن را چاپ کردیم.
البته در یکی دو خانه هم شیره تریاک میکشیدند؛ یکی در محله بازار قرار داشت و دیگری در محله پهلوی سابق (امام مهدی کنونی).
١٠- تیتر:
عزیمت فرماندار
متن:
آقای حبیبی فرماندار نیریز در جلسه چهار روزه فرمانداران که با حضور آقای وزیر کشور و استاندار فارس در شیراز تشکیل شد شرکت نمود.
اهالی انتظار دارند ایشان در تماسی که با آقای استاندار گرفتند نیازمندیهای این شهرستان را برطرف نموده باشند.
از خبرنگارنی ریز
توضیح آقای تندهوش:
بله. موضوع همین بود.
برگرفته از:
ماهنامه نیتاک / شماره ٨ / خرداد ١٤٠٠ خورشیدی
