بیبی که از در آمد تو نگاهش کردم.
- اومدی بیبی جون؟
- ها.
چارقدش را درآورد و گفت:
- تغییری تو من حس نیکنی؟
نگاهش کردم.
- به به، مبارکه بیبی جون، موهاتونو کوتاه کردین دیگه.
چپ چپ نگاهم کرد.
- نه اسکُل. او نه، یَی چی دیه.
سرتاپایش را ورانداز کردم.
- رنگ موهاتون که همون شکلیه. ابروهاتونم ... نه. ناخناتونم که دس نزدین. نه! همه چی مث قبله که...
بیبی دوباره نگاهم کرد...
- گلابی بیشتر دقت کن...
خیره نگاهش کردم.
- نمیدونم بیبی والا.
بیبی گفت:
- خاک تو سرُت دختر، رفتم کف سابی پا!
- ها؟
ها و مرض. کف سابی پا!
- چی بیبی؟ کف سابی پا؟ ینی کف پاهاتونو سابیدین؟
-ها دختر، توام خو کوری، هرچی میگم دقت کن نیفمی!
- بیبی جان، خو وختی سرپا وایسیدین، کف پاهاتونم رو زمینه من چطوری باید تشخیص بدم؟ بعدشم این چه کاریه؟ ینی حالا واجب بود؟
-ها نپه نبود؟ کف پااام شدود قاش قاش، روای موکِتا که میگرفت جونُم ماخاس بیا بالا!
- بعله! ولی این با یه جوراب ۱۲ تومنی حل میشدا. به هر حال مبارکه، حالا چن گرفتن بیبی جون؟
- بری جلسهی اول ۳۰۰ تومن، گفت بویه لااقل ده تا جلسِی دیه بییِی که صاف بشه! دیه نیفَمم بری اونا چقد بسونه!
- اوووه، چه خبره بیبی؟ ینی شما میخواین نزدیک دو-سه میلیون بدین برا کفسابی پا؟ والا بیاین من با سنگ پا براتون میسابونم، سر جمع ۲۰۰ تومنم بیشتر نمیگیرم.
- سوییدن تو به درد خالت میخوره!
- چی بگم والا؟ من بودم که دلم نمیاومد این پولا رو خرج کنم بیبی.
- خرج نکنم که چیطو بشه؟ بذرم بری عاروسا و یکی مث ننی تو که صب ارث و میراثُمِ بخورن و گوربهگوریم بدن؟ تو چشاشون!
-ای بابا، نگین بیبی این حرفارو. راستی بیبی...
- هوم؟
- نیم ساعت پیش، ملوک خانم اومد اینجا، گفت داریم پول جمع میکنیم که برا یه دختر نیازمند جهیزیه بخریم. گفت به بیبی سلام برسون بگو اگر تونستی یه چیزی کمک کن ثواب داره. گفت زنگ میزنم بعداً.
بیبی نگاهم کرد.
- اگه زنگ زد من خونه نیسمه! توام سلام منه برسون بگو بیبی گفته من تو پول دوتا نون مونَّم!
گلابتون