او حالا یکی از کارگردانان برجسته ایرانی است که زاده نیریز است.
آثارش کم نیست از تیزر نوستالژی شروع برنامه کودک در دهه ۶۰ گرفته تا مجموعه سینهای دنبالهدار سینمایی که چیزی شبیه «پایتخت» است که همزمان با تحویل سال نو هنوز هم از شبکههای مختلف تلویزیون پخش میگردد.
این کارگردان برجسته، شهر نیریز را مکانی با جاده یک طرفه میداند که بهرهبرداران معادن میآیند و هر آنچه را که دارد، میبرند! او گلایهمند است و اشک میریزد...
آری این فرد ۶۸ ساله کسی نیست جز «سید اشرف طباطبایی».
چندی پیش مصاحبه ایشان در ماهنامه نیتاک 25 به چاپ رسید؛ در زیر بخشهایی از این مصاحبه را میخوانید.
برای مطالعه کامل نیتاک را از مراکز توزیع نیریزان فارس بخواهید یا به نشانی زیر مراجعه کنید:
neytaak.ir
بخشهایی از این گفتگو:
- در یک خانواده ۱۰ نفره به دنیا آمدم که البته دو نفر از آنها به رحمت خدا رفتهاند. ۵ برادر و ۲ خواهر دارم و پدرم کارمند اداره ثبت احوال بود.
- فرزند اولم دختری به نام «مریمالسادات» است. سپس دوقلوهایم به نامهای «سلما سادات» و «سید مسلم» به دنیا آمدند و یک فرزند پسر دیگر به نام «سید سلیم» دارم.
- دختر اولم هنری است و نقاشی کار میکند و در حال تدریس است. «سید مسلم» در رشته معماری در امارات درس خوانده و در حال حاضر ساکن کاناداست. «سیده سلما طباطبایی» دندانپزشکی خوانده و الان استاد دانشگاه شیراز و متخصص رادیولوژی فک و صورت میباشد. «سید سلیم» فرزند چهارم سید اشرف در دهلی هند متولد شده و در رشته کامپیوتر ادامه تحصیل داده است و او نیز ساکن کاناداست.
- من به عنوان یک کارگردان اگر میخواستم شهری را برای کار انتخاب کنم قطعاً نیریز بود؛ اینجا یک شهر استراتژیک است و میتواند به عنوان یک «مدیا سیتی» در جنوب کشور معرفی شود.
- ۲۲ خرداد ۱۳۳۳ در نیریز متولد شدم.
مادربزرگم میگفت: همه مرغان بزرگ سفید آسمان را به نامت میکنم، اما تو به کسی نگو …، چون شیطان آنها را از تو میگیرد. من هنوز هم معتقدم این پرندگان به نام من هستند.
- دانشآموزِ سرکشی بودم برای سربازی با همین آقای محمدتقی راحت به سیستان و بلوچستان منتقل شدیم و یک سال و نیم بدون برق زندگی کردیم.
مدرسه فرهمندی واقعاً در زندگی ما تأثیرگذار بوده است و افراد فوقالعادهای را به جامعه تحویل داده است.
- مدرسه فرهمندی دارای درختان گلسرخ بسیار زیادی بود. مسئولان مدرسه آنها را به ما اجاره میدادند از یک قران بود تا ۵ زار. مدیران مدرسه با این کار در واقع فردی را برای محافظت از گلها استخدام میکردند.
- یکی از دلایلی که من قصهنویس شدم، زن داییام بود او زیاد برای من قصه میگفت و در واقع او معلم سناریونویسی من شد.
- من به بچههای فامیل یاد دادم که فسیل را جمع کنند و گلها را نگاه کنند. من میگویم وقتی گل چیده شد دیگر گل نیست بلکه خاشاک است. ما باید با عکاسیامان چیزی را ماندگار کنیم.
- در زمان ما بچهها، واقعاً فرزندان همسایههای همدیگر بودند؛ به گونهای که ما مادران دوستانمان را «مامان» صدا میکردیم.
- به یاد ندارم در زمان ما نیریز را کوچک کرده باشند. احمد نیریزی برای ما یک اسطوره بزرگ بود. همیشه میگفتند ما نیریزیها اینیم و آن، اما حالا نقل مجالس آن است که میگویند نیریز هم شد شهر! اینها مهلک و کشنده است.
- نه ایران و نه حتی در دیگر کشورها این را پنهان نکردهام که نیریزی هستم. برای خارجیها نیریز را روی نقشه نشان میدادم و حتی به حالت تمسخر به آنها میگویم شما نمیدانید نیریز کجاست!
- نیریز پُر از قصه است؛ از مادربزرگهای خود بخواهید تا داستانهای اصیل نیریزی را برایتان بگویند و شما آنها را تبدیل به نمایش کنید.
- آقای فرهمند آن زمان در کنار قند و چای و دیگر اقلام ضروری خانه، روزنامه هم میفروخت.
- خِست در خواندن داشتم؛ مثلاً داستانهای دنبالهدار را نمیخواندم تا ۳-۴ داستان با هم برسد و بعد مطالعه میکردم.
- در زمان تحصیل شرایط مالیام خوب نبود و اگر آخر شبها به اتوبوس نمیرسیدم باید یک ساعت و نیم پیاده تا خانه میآمدم. اما به سختی ادامه دادم تا اینکه در مدرسه عالی تلویزیون و سینما که در حال حاضر به دانشکده صدا و سیما مشهور است قبول شدم.
- در دوران دانشجویی مستندهای فراوانی مثل انجیرستان نیریز، زعفران استهبان، و دریاچه بختگان کار کردم. در مستند بختگان گفتم هزاران پرنده به نیریز میآیند تا در کنار دریاچه بختگان تخمگذاری کنند و حالا افسوس آن زمان را میخورم.
- «علمدار» اولین فیلم سینمایی من بود و برای این فیلم دیپلم افتخار از جشنواره فیلم فجر گرفتم.
- جایزه فیلم علمدار ساخت مستند در هند به مدت ۱۵ روز بود هر چند این ۱۵ روز منجر به شش سال حضور در هندوستان شد. ما در آنجا دفتر ایران را راهاندازی کردیم و من مدیر دفتر نمایندگی هند در دهلینو شدم.
- آقای نظرپور نقاش بسیار حرفهای بود آرم برنامه کودک را طراحی کرد و من آن را فیلمبرداری کردم. وقتی کار را به تهران فرستادیم تأیید شد و فیلمبرداری نهایی آن توسط فرد دیگری انجام شد، اما شروع تیزر معروف «بق... بق... بق» با ما و در شیراز بود.
- اولین خبرم مصاحبه با استاندار بوشهر بود و برای سال تحویل باید آماده میشد.
یکی از جذابیتهای خبر آن است که خودت بنشینی و کاری که انجام دادهای تماشا کنی.
- اگر فیلمساز نمیشدم یا کشتیگیر میشدم یا فوتبالیست.
- سریال پایتخت روی فیلم سین هشتم ساخته من کار شده است.
- مستند نیریز در واقع کتاب مصور نیریز است. شامل ۷ قسمت میباشد و در همین جا از همه کسانی که این مصاحبه را میخوانند درخواست دارم اگر اطلاعاتی درباره نیریز دارند به من انتقال دهند تا چیزی از قلم نیفتد.
- نیریز جاده یک طرفه است. صنعت ریز و درشت در نیریز و محصولات کشاورزی سبب شده تا تاجران به فکر بردن از نیریز باشند.
وقتی بحث جادهسازی به میان میآید تنم به لرزه میافتد؛ آنها جاده میسازند و عریض میکنند و میآیند تا چیزی را از شهرمان ببرند و این جادهها همه یک طرفه است و چیزی به شهر نمیآورند تا ماندگار شود بلکه میبرند و میبرند …
- در طرح طوبی قرار بود جشنوارههای مختلف فرهنگی به صورت ۴ فصل برگزار شود و هنرمندان در ردههای مختلف کار خود را در معرض نمایش بگذارند، اما تاکنون این طرح با وجود افتتاحیه رسمی به سرانجامی نرسیده است.