حس میکنم دوباره زمین در مدار نیست
یا ذره ذرههای دلم را قرار نیست
دارم دوباره دور خودم چرخ میزنم
حالا که چرخ قافله را اعتبار نیست
در من دوباره شور عجیبی نهفته است
مضرابهای زیر و بمم استوار نیست
در ذره ذرههای تنم رشد میکند
یک رویش عجیب که شاید بهار نیست
یک جوشش عمیق و یا یک حرارت است
این اتفاق معجزه گر ، نه، حصار نیست
در من تنیده روح خودش را کسی که باز
در پیلههای شعر من امشب دچار نیست
*
هی پیلهپیلههای مرا باز کرده است
اما نه مثل اینکه دلش سازگار نیست
*
آه ای تمام حرمت من، ای شکوه شعر
خوش میروی و عمر غزل ماندگار نیست
نظر شما