یک اعلامیهی رنگ و رو رفته را ماههاست پشت درِ ورودیِ اداره چسباندهاند: «ورود بدون ماسک ممنوع».
روزهای اول همه را مجبور به رعایت میکردند. این روزها اما دیگر کسی به آن توجهی نمیکند. کارمندان و حتی رئیس ماسک ندارند. کاغذِ اطلاعیه روز به روز رنگ و رو رفتهتر و بیمصرفتر میشود. یکی به خود زحمت نمیدهد آن را جدا و یا با جملهای بهروزتر جایگزین کند.
این حکایتِ برخی قوانین ماست که به مرور کارایی خود را از دست دادهاند. اگر این قوانین بهروزرسانی نشوند، سرنوشت همان اعلامیهی پشتِ درِ اداره را پیدا میکنند و همگان آنها را زیر پا میگذارند.
برای نمونه «قانون ممنوعیت بهکارگیری تجهیزات دریافت از ماهواره» مصوب سال 1373. یک زمان کار تا بگیر و ببند و پایین انداختن دیشها از پشتبام پیش رفت ولی اکنون به گفتهی خودِ مسئولان، اکثریت مردم تجهیزات دریافتکننده ماهواره را دارند. و این تعارضِ بین یک قانون و شکستنِ آن از سوی مردم، هم مضحک و هم آزاردهنده است.
اینجا با دو آسیب مواجهیم: 1- قوانینی که دیگر تاریخ مصرفی ندارند 2- قوانینی که به هر دلیل توسط اکثریت شکسته میشوند.
عقلانیتِ حکمرانی حکم میکند که در هر دو مورد تصمیمگیری شود و قوانینِ بهروز جایگزین گردد و یا حذف شود.
این به معنای عقبنشینیِ حاکمیت نیست؛ بلکه نوعی گام به جلو و پیشروی است.
جامعهشناسان عقیده دارند اگر اکثریت رانندگان یک شهر در خیابانی یکطرفه تخلف کنند و از ورود ممنوع وارد شوند، جریمه و برخورد نمیتواند مشکل را حل کند بلکه باید یا آن را دوطرفه کرد و یا ورودممنوع را در طرف دیگر قرار داد.
وقتی بیش از 50 درصد مردمِ جامعه با موضوع یا قانونی مخالفند، به این معناست که در یک رفراندوم یا همهپرسی غیررسمی مخالفت خود را اعلام کردهاند. به دور از خرد است که حاکمیت بر آن پایفشاری کند و تغییری در آن ندهد. چون بالاخره مجبور به عقبنشینی خواهد شد و این را تاریخ بارها و بارها ثابت کرده.
این روزها کشور عزیزمان ایران مواجه با بحران مرگ مهسا امینی دختر جوان 22 ساله است و اعتراضاتِ پیدا و پنهان مردم جریان دارد و کشور را با بحرانی مواجه کرده که حاصل بیخردیهای پیشین است.
سالهاست که مخالفت با گشت ارشاد و نوعِ برخورد با بدحجابان و بیحجابان از سوی اکثریتِ جامعه فریاد میشود. غیر از مردم، افراد زیادی از طیفهای سیاسی مختلف و حتی برخی علما نیز به صراحت با این برخوردها مخالفت کردهاند. اما حکم تغییری نکرد و در روی همان پاشنه چرخید و چرخید. ویدئوهای ناراحتکنندهای از شیوههای برخورد با بدحجابی نیز منتشر شد و اعتراض مردم را بیشتر برانگیخت. در نهایت مرگ دلخراش مهسا امینی چون جرقهای بود در انبار باروت.
امید که در این شرایطِ ملتهب که تصاویرِ دردناکی پیش چشمانمان قرار داده، حاکمان خردورزی کنند و بر روشهای نادرستِ پیشین پای نفشرند که این نه عقبنشینی که گامی به پیش برای حکمرانی عقلانی است.
چنین باد