مادرم که از در آمد تو بیبی گفت:
- بهبه، انیس خانُم! چه عجببب چش ما اَ جمال شوما روشَن شد.
کمی مکث کرد و ادامه داد:
- حالا ما هیچی، ما مادرشووَر، ما سیبزمینی، ما هویج، نیگی یَی دختری اینجا درم بییِی یَی سری اَ ای دخترو بزنی؟ هو دلُت بری ای گلابو تنگ نیشه؟ بوگو تنگ نیشه، اَگه تنگ میشد خو مییَدی یَی سریش میزدی.
مادرم لبخند زد...
- این حرفا چیه بیبی؟ معلومه که تنگ میشه، هم برا شما، هم برا گلاب، تازه من هر روز کلی تلفنی حال گلاب رو میپرسم.
- کوه میکَنی! حالا خیلی شده یَی تلفنی بری ای دخترو میزنی.
مادرم کمی این پا و آن پا کرد...
- والا کار زیاده بیبی، وقت نمیشه. الانم غرض از مزاحمت یه کاری با گلاب داشتم که اومدم اینجا.
- کار؟ نپه هی کار داشتی که اومدی اینجا وگرنه گفتم تو یَی یادی اَ ما نیکنی، حالا چیکار دری؟ بری چه مِن و مِن میکنی؟ نکنه بری که من اینجو نشسم هیچی نیگی. ها؟ دیه حالا من نامرحم شدم؟ دیه حالا من زن بوا شدم؟ خو معلومه، بوگو تا وختی ننت هه کی مییِی بری من حرف میزنی؟
مادرم نفسی کشید.
- بیبی جان نامحرم چیه؟ خدا نکنه، شما اجازه بده، من میگم.
به من نگاهی انداخت و سکوت کرد.
نگاهش کردم.
- چی شده مامان؟ چرا حرف نمیزنی؟ طوری شده؟
نفس عمیق دیگری کشید.
- ببین گلاب، برا خواهرت گَلین خواسِگار اومده مادر، پسره پسر خوبیه و خونوادشم بد نیستن. گلین خودشم انگار راضیه، فقط من و بابات میگیم تا تو شوهر نکردی کار درستی نیس گَلین عروس شه.
تا آمدم حرف بزنم بیبی نطقش باز شد...
- مَلومه که کار دُرسی نیس. ای خو دیه حرف زدن ندره. گلاب بزرگتره و اَ هو قدیمم رسم بوده اول دختر اول عاروس شه؟ کی نونِ زیر نون کشیده که شوما مِخین ایطو کاری کنین؟ گَلینم بیخود کرده راضیه، خجلت نیکشه؟ حیا نیکنه؟ ینی ایطو بیشووَری ازُش اثر کرده؟ صب هو مردم که باشن نیگن مَلوم نی گلاب چه عیبی داشت که عاروس نشد؟ ها؟ نیگن؟
بیبی که حرفهایش تمام شد رو کردم به او.
- بیبی حرفاتون تموم شد؟
- ها...
- اجازه میدین من حرف بزنم؟
- ها...
میشه تو حرفام نپرین؟
- ها...
رو کردم به مادرم...
- مامان! اگه منو دوس دارین و نظر من براتون مهمه خواهش میکنم، اصرار میکنم اجازه بدین گلین با هرکی دوس داره ازدواج کنه. شاید من حالاحالاها نخوام ازدواج کنم و آدم مورد نظرمو پیدا نکنم، چرا گَلین باید به پای من بسوزه؟
بیبی پرید میان حرفم...
- ولی...
- بیبی جان، لطفاً بذارین در این مورد من تصمیم بگیرم.
بیبی نگاهم کرد.
- هر غلطی دلُت ماخا بکن تا چشمُت کور شه!
گلابتون