پیش از این در ششمین روز مهرماه ٩٣ در گرامی هفتهنامه نیریزان فارس، در نوشتاری با عنوان: «سیلآباد، مسمّطی از مرحوم درویش طریقی» کوتاه و خلاصه به زندگی بهشتیروان درویش طریقی اشارت رفت و سیلآباد وی چاپ شد. پس از آن، دو دفترچه از مرحوم طریقی به دست نگارنده افتاد که در برگیرنده پارهای از اشعار شاعر و نیز یاداشتهای شخصی اوست.
زندهیاد درویش طریقی در شمار گویندگانی است که نام و نمونه شعرش در جایی
ضبط نشده است. در تاریخ پربرگ و بار ادب فارسی، شاعرانی از این دست بسیارند
و بایسته است از این شاعران خاموش و فراموش شده، یاد شود و کمابیش
نمونههای شعرشان در دسترس دوستداران شعر پارسی قرار گیرد.
زندگی نامه
بهشتیروان، درویش طریقی فرزند مرحوم علیعسکر در سال ١٢٩٢ خورشیدی در
نیریز زاده شد و پس از هشتاد و یک سال زندگی در این سرای سراسر رنج و
درد، در سوم آبان هفتاد و سه، به خاک زادگاه خود سپرده شد.
پیشه زندهیاد طریقی آموزگاری بوده است. وی در دفترچه خود نام
آموزشگاههایی را که در آنها به نونهالان نیریز، آموزش میداده، آورده
است. این آموزشگاهها عبارتند از: دبستان بهمن کوشکک، دبستان بهمن قطرویه،
فردوسی خواجهجمالی، بهمن آبادهطشک، عسجدی چاهک، نوبنیاد بیهقی دهچاه،
جاماسب مشکان، بهرام واقع در محلهی گیای نیریز، بختگان نیریز، امیرکبیر
محله سادات نیریز.
از یادداشتها و اشعار طریقی برمیآید که وی به خاندان پیامبر اسلام(ص) عشق
میورزیده است. وی اشعاری در ستایش امام علی(ع) و میلادهای مبارک دوگانه
شعبانیه، سوم و نیمهشعبان، گفته است. شادمانگی وی از توفیق زیارت مشهد
رضا(ع) که در چندین رباعی بازتاب یافته است و مراثی و نوحههایی که در
حوادث غمانگیز کربلا سروده، نشانه استواری از دلدادگی مرحوم طریقی به
خاندان پیامبر(ص) است.
مرحوم طریقی از روزگار بی مهر و مردمان بیمحبت و وفایش و از ناهنجاریها و
نابرابریهای اجتماعی، بس آزرده جان و اندوهناک بوده و اینها در ابیات وی
به روشنی منعکس شده است. نمونه وار، صدای خسته و غمگین شاعر را از ابیات
زیر بشنوید:
ایمن مشو به عشوهی دنیا و مردمش
مهر و وفا و عاطفه در روزگار نیست
در خلقت جهان ز ازل تا ابد همی
چیزی به غیر زحمت و رنج و عذاب نیست
از مردم زمانه نمودم امتحان
یک جو وفا و عاطفه در شیخ و شاب نیست
شاعری طریقی
زندهیاد طریقی گاهگاه و چنانکه خود در دفترچهها نوشته، تنها برای دل
خودش شعر میگفته و ترنم میکرده است. وی در روزگار حیات خود، هیچگاه به
نشر اشعارش نپرداخت و پس از درگذشتش، در این اواخر، تنها اندکی از اندک
گفتههای وی منتشر شده است.
از بررسی اشعار وی به ویژه مسمّطهای تضمینی او بر میآید که طریقی با شعر
کلاسیک فارسی کمابیش آشنا بوده و قواعد شعر و زیورهای سخن فارسی را
میدانسته است. وی در صفحهای برای آرایهی «رد الصدر علی العجز» (یعنی
آوردن واژهای یکسان در آغاز و پایان یک بیت)، چندین بیت آورده است؛ که
نمیدانم از خود اوست یا از کتب بدیع نقل کرده است مانند:
سحر برآر سوی بی نیاز دست نیاز
که چو خدنگ رسد بر نشانه آه سحر
کالبدیهای شعر
طریقی ابیات اندک خود را در قالبهای متعددی ریخته است که در اینجا بدانها میپردازیم.
غزل
غزل از قالبهای محبوب طریقی است. در دفترچههای شاعر، چندین غزل هست که در
اینجا برای آشنایی خوانندگان ارجمند با چند و چون آنها، دو غزل نقل
میشود.
امشب دلم چو طُرّه دلدار در هم است
پشتم به سان ابروی گلچهرگان خم است
قلبم ز گفتههای پریشان دوستان
ماهی صفت به بحرالَمَ غرقهی غم است
از جور روزگار و اهانات مردمش
تن جایگاه محنت و دل کان ماتم است
از روزگار شِکوه کنم یا زبخت خویش
در حیرتم کدام یک از این دو حاکم است
جانم بسوخت ز آتش گفتار نا روا
چون سرزنش زآتش سوزنده اقوم است
خسبی اگرگرسنه شبی با عیال خویش
نیکو تراز طعام لئیمان سلّم است
یا در مقام خلقت ما عدل و داد نیست
یا علم ما تناقص و یا عقل ما کم است
یک تن به هرچه خواسته توفیقی یا فته
وآن دیگری ز حادثه با رنج توأم است
هر چند بررسی کنی اندر کتاب دهر
بابش شگفت، فصل نهان، درس مبهم است
مبهوت و مات مانده ز اوضاع این جهان
آن کو ز علم و فضل و کمالات اعلم است
پشتم ز بار منّت دونان خمیده شد
منت گذار غافل از این رنج موُُلم است
از وضع روزگار طریقی سخن مگوی
چون روزگار دایرهای نا منظّم است
غزل (نقض عهد)
آن را که قول و عهد و وفا پایدار نیست
اندر مرام و مسلک دین استوار نیست
دارای قول ثابت و کردار حق
از مردمان د هر یکی از هزار نیست
آن کس که گفت با تو چنین و چنان کنم
غافل مشو که عامل قول و قرار نیست
ایمن مشو به عشوه دنیا و مردمش
مهر و وفا و عاطفه در روزگار نیست
دل خوش مکن به وضع لباس و زبان چرب
دررنگ و خط و خال نکوتر چو مار نیست
هرگز به وعدههای دروغین مخور فریب
بر وعدههای پوچ کسان اعتبار نیست
دل در خدای بند که خلّاق و رازق است
یاری به غیر ذات خداوندگار نیست
امیدوار باش طریقی به لطف حق
امید جز به رحمت پروردگار نیست
مسمط
زندهیاد طریقی به سرودن مسمّط، دلبستگی فراوانی داشته است و در دفترچههای
وی چندین مسمّط هست که در آنها، غزلهای ستارگان سپهر ادب فارسی، حضرت
حافظ و سعدی و... تضمین شده است. همه این مسمّطها پنج مصراعی اند .
در اینجا مسمّطی از شاعر که در دفترچههای او نیست و آن را آقای مسعود اردلان برای نگارنده فرستاده، نقل می کنم:
ای که از دور زمان هستی پریشان غم مخور
با امید از کردگارحیّ سبحان غم مخور
رنجهای ما رسد روزی به پایان غم مخور
«یوسف گم گشته بازآید به کنعان غممخور
کلبه احزان شود روزی گلستان غم مخور»
باب رحمت را به روی خود زِ عصیان سد مکن
بهر کسب جاه و شهرت کوشش بیحد مکن
از گلیم خویش پای خودپرستی رد مکن
«ای دل غمدیده حالت به شود، دل بدمکن
و این سرشوریده بازآید به سامان غم مخور»
نوبهارآمد شده فیروزگون دشتودمن
دامن صحرا زعطر گُل بود مُشکِ خُتَن
سنبل و نرگس نماید جلوه با سرو و سمن
«گر بهار عمر باشد باز برطرف چمن
چتر گل برسرکشی ای مرغ خوشخوان غم مخور»
غم نباشد گر به وفق کام ما دنیا نگشت
گردش دوران به کام مردم دانا نگشت
یا رفیقی پاکطینت بهر ما پیدا نگشت
«دور گردون گر دو روزی بر مراد ما نگشت
دائماً یکسان نماند حال دوران غم مخور»
عید آمد گرلباس نو نداری نیست عیب
تکیه برلطف خداوندی نما بی شک و ریب
با امید از حق مبر سر در تفکّر سوی جیب
«هان مشو نومید چون واقف نهای ز اسرار غیب
باشد اندر پرده بازیهای پنهان غممخور»
آنکه شد بییار و یاور در جهان یاری نیافت
یا برای حل مشکلها نکو کاری نیافت
یا به قصد راز دل همراز و دلداری نیافت
«هر که سرگردان به عالم گشت غمخواری نیافت
آخرالامر او به غمخواری رسد هان غم مخور»
آنکه ما را در وجود آورد از کتم عدم
واقف است از فعل و از اعمال ما از بیشوکم
هر چه خواهد اونباید دم زد از لاو نعم
«در بیابان گر ز شوق کعبه خواهی زد قدم
سرزنشها گر کند خار مغیلان غممخور»
شهره شد گر بیجهت اندر جهان نام رقیب
چند روزی گشت گر ایّام بر کام رقیب
یا لبالب از میگلگون شود جام رقیب
«حال ما در فرقت جانان و ابرام رقیب
جمله میداند خدای حال گردان غممخور»
دوش کز احوال خود بودم به اندوهی دچار
ناگهان گویندهای از غیب گفتا آشکار
کای طریقی باش از فضل خدا امیدوار
«حافظا در کنج فقر و خلوت شبهای تار
تا بود وردت دعا و درس قرآن غم مخور»
رباعی: در دفترچههای مرحوم طریقی چهار رباعی هست که همگی مربوط به زیارت وی از مشهد امام رضا(ع) است. وی در یک رباعی میگوید:
در سیصد و شصت و هفت از بعد هزار
در بیست ششم گذشته از ماه چهار
از بهر زیارت امام هشتم
در جمع مسافران گرفتیم قرار
شاعر در رباعی دیگری میفرماید:
صد شکر نصیب شد زیارت ما را
باشد به شه رضا ارادت ما را
ای قبله هفتم و امام هشتم
از لطف و کرم برآر حاجت ما را
چکامه (قصیده): سه چکامه در دفترچههای مرحوم طریقی دیده میشود. وی در
چکامهای به ستایش امام علی(ع) به تقلید از سیداشرف شهاب میپردازد.
ابیاتی از این چکامه چنین است:
سزد ار زخالق اِنس و جان، رسدت نعوت(*) علیعلی
که مقام برتری از جهان بودت ثبوت علی علی
تو ولی خالق داوری تو وصی شرع پیمبری
همه را تو هادی و ببری به طریق هوت(*) علی علی
تو ره نجات جهانیان همهجا علانیه(*) و نهان
همه خلق راست ز انسوجان به دل آرزوت علی علی
به حقیقت آنکه تویی حرم، حرم از وجود تو محترم
همه را تو قبله ولاجرم همه رو به سوت علی علی
تو خودی حقیقت روحو بس دم صبح از تو زندنفس
رخ شمس آمد[ه] مقتبس ز رخ نکوت علی علی
ز مسیح زنده شدی اگر تن مردگان همه سر به سر
تو مسیح زنده کنی مگر ز شمیم بوت علی علی
تو مفاد آیه انما که به خلق هادی و رهنما
ز زمین گرفته الیالسما همه های و هوت(*) علیعلی
تو به رزم فاتحِ خیبری تو به جشن ساقی کوثری
شکنی به حمله حیدری سپه عدوت علی علی
تو به خلق قائد اعظمی به فرشتگان تو معلّمی
که هر آینه آب بقا نمیز زلال جوت(*) علی علی
قطعه
در دفترچه اشعار و یادداشتهای طریقی تنها یک قطعه هست. وی در این قطعه که
پیش از پایان جنگ سروده شده به آمریکا نفرین و به امام خمینی(ره) رحمت
میفرستد و از خداوند میخواهد که جنگ با پیروزی حق بر باطل به پایان آید.
کسی از دست اجل جان نبرد
خواه.............. خواه درنگ
هستی و نیستی نوع بشر
هست مصداق همان شیشه و سنگ
آنکه را دسترس نیکی هست
ندهد دامن فرصت از چنگ
نیست در حوصله دهر ثبات
نیست در گردش ایام درنگ
دمی ای پیک صبا کن آهنگ
ببر این نامه به سوی فرهنگ
اندرین سال که دامان افق
شده از خون جوانان گلرنگ،
خواهم از درگه خلاق کریم
خالق روز و شب و شهد و شرنگ،
که به پیروزی حق بر باطل
زودتر خاتمه یابد این جنگ
تا ابد لعن به شیطان بزرگ
که نمود عرصه به ملتها تنگ
باد رحمت به امامی که ز لطف
برد از آینه دلها زنگ
ادامه دارد...
پینوشت:
نعوت= جمع نعت = ستایش / هوت= خدای تو
علانیه= آشکار
های و هوت= های و هوی +ت(ضمیر)= شور و غوغای اهل طرب
زلال جوت= زلال جوی+ت= زلال جوی تو
طریقی، مثنوی ٣٥ بیتی دارد که مضمون آن عاشقانه است.
نوحه
و اما یکی از دلبستگیهای زندهیاد طریقی گفتن نوحه بوده است. در
دفترچههای او چندین نوحه وجود دارد. البته پارهای از نوحههای شاعر، در
دفترچهها مضبوط نیست اما سالها، نوحهخوانان نیریز آنها را در آیینهای
سوگواری ماه محرم، میخواندهاند. نوحه زیر در شمار این دسته از نوحههاست
که زندهیاد مرحوم باقرجاوید نوحهخوان آوازهمند نیریز، آن را برای دسته
سینهزنی محلهکوچهبالا میخوانده است:
حسین چنین گفت به اهل حرم
که شمر، لب تشنه ببرد سرم
از پس کشتن زجفا آن لعین
برهنه سازد بدن اطهرم
کنند پامال ز سم ستور
قوم ستمگر ز جفا پیکرم
زنند آتش به خیام حرم
بر سر و برسینه زنان خواهرم
ز راه کین فرقه بیدادگر
زنند سیلی به رخ دخترم
باغل و زنجیر به نزد یزید
روان شود عابد غم پرورم
ز راه بیداد نهد در تنور
خولی بی رحم سر انورم
برای دیدار سرم از بهشت
به مطبخ آید ز وفا مادرم
حرمله با سنگدلی جای آب
تیر زند بر گلوی اصغرم
یکی دیگر از نوحههای مرحوم طریقی نوحهای است با مصراع آغازی:
«یا مظهرالعجائب دست از تنم جداشد»
که دسته سینه زن آن را برگردان میکرده است:
ابیاتی از این نوحه:
«یا مظهرالعجائب دست از تنم جدا شد»
یا مظهر الغرائب صبر از کفم رها شد
سوی نجف ابوالفضل رو کرد با دلزار
آن دم که هر دو دستش افتاده بود از کار
با باب خود به شکوه آن دم نمود اظهار
کای شیرحق بیاشو از حال ما خبردار
دستم جدا زپیکر شد زین گروه کفار
بابا علی بیا بین با ما چه ظلمها شد
یا مظهرالعجائب دست از تنم جدا شد
اینک که این نوشتار به پایان میآید، از آموزگار مهربان هستی التماس داریم
که روح آن مرحوم را که در زندگی درویش وار میزیست و طریق بیآزاری و
مردمداری و محبت را دوست می داشت، غریق آمرزش و غفران خود کند چنانکه شاعر
در غزلی با بیت آغازی:
شرح حال خویش را جز با خداگفتن خطاست چاره ساز چاره بیگانگان تنها خداست
از خداوند آمرزنده میخواهد که:
بارالها حق جاه و حرمت این پنج تن
حرمت آنان که هر یک مظهر
از گناهان طریقی بگذر از فضل و کرم
زانکه مداح رسول و عترت از صدق و صفاست
- در پایان از جناب آقای علی طریقی و سرکار خانم فهیمه ناصری که دفترچهها را در اختیار من نهادند و از جناب آقای مسعود اردلان که مسمط: «ای که ازدور زمان هستی پریشان غم مخور»را برای نگارنده ارسال فرمودند و از سرکار خانم ژاله پرواز(کارشناس زبان و ادبیات فارسی) که ویرایش مقاله را برعهده گرفتند، بی نهایت سپاسگزاری میکنم و برای آنها از خدای بزرگ آرزوی شادمانگی و تندرستی دارم.