سید ابوالحسن طغرایی
طنزنویس سابق مجله توفیق
زِ نرخ میوه صد افغان و فریاد
که در عمرم ندارم این چنین یاد
چو پرسیدم بهای هندوانه
بدست و پای بنده رعشه افتاد
*****
یکی دیدم شدیداً گریه میکرد
به اوگفتم کجایت میکند درد
بگفتا درد بهر غم نباشه
زنم با مشت و تیپا بیرونم کرد
*****
چه خوش هر بینوا دیوانهام گردد
کچل محتاج چندتا شانهام گردد
دل این بنده هم تا زنده هستم
مثال موش صاحبخانهام گردد
نظر شما