تعداد بازدید: ۷۳۰
کد خبر: ۱۶۹۱۲
تاریخ انتشار: ۱۳ خرداد ۱۴۰۲ - ۱۹:۵۰ - 2023 03 June
گفتگو با مطهره مرادی نگهداری، معلول کارآفرین
پدرش که فوت کرد، مادرش ماند و سه بچه قد و نیم‌قد. مطهره آن روز‌ها یک سال هم نداشت که طعم تلخ بی‌پدری را چشید و خدا می‌داند با چه سختی و مشقتی مادرش آن‌ها را تربیت و سه دخترش را بزرگ کرد.
خبرنگار: فاطمه زردشتی نی ریزی

این وسط، اما مطهره با دو خواهرش کمی فرق داشت. از لحاظ جسمی با مشکل روبرو بود و همین باعث ناراحتی گاه به گاهش می‌شد؛ مشکلی که بعد‌ها با آن کنار آمد و آن را پذیرفت...
مطهره مرادی نگهداری ۳۵ ساله است. زاده روستای کوشکک از توابع شهرستان بختگان. پول هنگفت و مال و منال چندانی ندارد؛ اما تا دلتان بخواهد اراده دارد و امید و پشتکار... و چه بسا به خاطر همین تلاش‌های بی‌وقفه‌اش بود که توانست با وجود مشکلات ریز و درشتی که در زندگی داشت، مدرک لیسانسش را در رشته حقوق بگیرد و پس از آن در رشته چرم‌دوزی، کارگاهی کوچک برای خود دست و پا کند...

- چه شد که به این کار رو آوردید؟
از همان بچگی و با فوت پدرم، زندگی سختی برای ما رقم خورد. در کوشکک زندگی می‌کردیم. مادرم با سختی‌های زیاد و از خودگذشتگی ما را بزرگ کرد تا این که در رشته حقوق پذیرفته شدم و به نی‌ریز آمدم. پس از گرفتن مدرک لیسانس و به دلیل نداشتن سرمایه برای گرفتن پروانه وکالت، در کلاس‌های چرم‌دوزی فنی و حرفه‌ای ثبت‌نام کردم و یک ماه دوره دیدم. پس از آن مدتی در یک رستوران مشغول به کار شدم. چندی بعد یکی از دوستانم به نام مریم رحیمی که او نیز کار چرم‌دوزی انجام می‌داد، تصمیم گرفت برای گذراندن دوره تکمیلی چرم‌دوزی به شیراز برود. وی پس از گذراندن یک دوره سه ماهه به نی‌ریز برگشت و از من خواست کار چرم‌سازی را با هم ادامه دهیم. 

- در ابتدای کار با چه مشکلاتی روبرو بودید؟
جایی برای دایر کردن کارگاهمان نداشتیم و سرمایه‌امان هم خیلی کم بود. همین شد که اتاقی در منزل مادرم و در کوشکک شد کارگاهمان. اما به خاطر نداشتن مواد اولیه باید حضوری به تهران یا شیراز می‌رفتم که به خاطر تنها بودنم خیلی سخت بود. وامی گرفتیم و با پنج شش میلیون تومان کارمان را شروع کردیم. البته آن زمان یعنی هفت هشت سال پیش، جنس‌ها خیلی ارزان‌تر بود. در ابتدا مشتری چندانی نداشتیم؛ اما کم‌کم کارمان روی غلطک افتاد و توانستیم به صورت حضوری و خصوصاً مجازی جنس‌هایمان را بفروشیم. چندین سال با دوستم کار کردیم تا این که سال گذشته من تصمیم گرفتم مستقل شوم و به همین خاطر از دوستم جدا شدم. با رئیس میراث فرهنگی صحبت کردم و ایشان موافقت کرد که به خانه صنایع دستی شهرستان بیایم و کارگاهم را اینجا دایر کنم. 

- از بازار فروش راضی هستید؟
روز‌های اول کار، آدم برای ۱۰۰۰ تومان درآمد هم ذوق می‌کند و از درآمد کم هم راضی است. در ابتدا با‌ید به کم قانع بود. باید صبوری به خرج داد تا کار آدم جا بیفتد. باور کنید من روز اول ۱۰۰ هزار تومان هم از خودم نداشتم و همه سرمایه‌ام و جنس‌هایی که می‌خریدم، همه با وام بود. در حال حاضر هم راضی هستم. همین که قسط‌هایمان عقب نمی‌افتد، خدا را شکر.

- در حال حاضر مشکل اصلی شما چیست؟
بی‌پولی. مسلماً اگر پول داشته باشم، می‌توانم جنس بیشتری بخرم، نیروی بیشتری به کار بگیرم و صد البته جنس بیشتری تولید کنم. پول باشد، کار‌ها با سرعت بیشتری پیش می‌رود، چرخ می‌گیرم، یراق می‌گیرم و کارم را توسعه می‌دهم. در حال حاضر خودم با شاگردم به صورت دو نفری کار می‌کنیم که خب این کمی سخت است. 

- آیا گاهی شد که به خاطر معلولیت و وضعیت جسمی‌اتان ناامید شوید؟
هیچ وقت. من اعتماد به نفس بالایی دارم. شاید از لحاظ جسمی مشکل داشته باشم؛ اما با اراده، کاری را که می‌خواهم انجام می‌دهم. در این سال‌ها بودند افرادی که بار‌ها گفتند تو نمی‌توانی فلان کار را انجام دهی، نمی‌توانی لیسانس بگیری، نمی‌توانی کارگاه بزنی، نمی‌توانی درآمد داشته باشی، اما من گفتم خودم اراده می‌کنم؛ خدا هم هست، پس می‌توانم. در کنار آن، دوستم هم کنارم بود و خیلی کمکم می‌کرد. 

- فکر می‌کنید زنان برای ورود به بازار کار چه مشکلاتی دارند؟
من فکر می‌کنم زنان مشکلی ندارند و این مرد‌ها هستند که اعتماد به نفس زنان را پایین می‌آورند. عقیده دارم هرکس بخواهد هر کاری انجام دهد، می‌شود.

- تحت پوشش بهزیستی هستید؟ وام کم‌سود برای اشتغال به شمادادند؟
تحت پوشش بهزیستی هستم. برای شروع کار به من ۵۰ میلیون تومان وام با سود چهار درصد دادند که خیلی کمکم کرد. هر چند از مسئولان تقاضا دارم بازار فروش برایم پیدا کنند تا تولیداتم را راحت‌تر بفروشم.

- به جوانانی که می‌گویند کار نیست، چه توصیه‌ای دارید؟
کار هست و انجام دادن هر کار شرافتمندانه‌ای عیب و عار نیست. خواه ظرف شستن در یک رستوران باشد، خواه هرس کردن درخت‌های مردم و... همان طور که من با وجود وضعیت جسمانی‌ام و با توجه به این که کارکردن در رستوران برایم سخت بود، در آنجا کار کردم و موفق هم بودم.

- توصیه‌اتان به معلولینی که در زندگی امیدی ندارند، چیست؟
معلولیت هیچ وقت محدودیت نیست. معلولی را می‌شناختم که اعتماد به نفس بسیار پایینی داشت. او همیشه از خدا به خاطر وضعیت جسمی‌اش شاکی بود که چرا او را این گونه آفریده. مدت‌ها با او صحبت کردم تا اعتمادبه نفسش بالا رفت؛ به گونه‌ای که الان فردی موفق در شهرستان است و کار هم می‌کند.

- اگر شما مسئول بودید، برای اشتغال جوانان و بانوان چه می‌کردید؟
دروغ چرا؟ مشکل اکثر جوانان پول است؛ خصوصاً کسانی که کمتر به سمت هنر کشیده می‌شوند. به آن‌ها وام‌های بلاعوض می‌دادم، وام‌هایی با سود کم. وام‌هایی که بتوانند با آن مواد اولیه را تهیه کرده و کارآفرینی کنند. 

- چه خاطرات تلخ و شیرینی دارید؟
همه روز‌هایی که کار می‌کردم برایم شیرینی خاص خود را داشت؛ اما اگر بخواهم از خاطرات تلخم بگویم، قبل از این که وارد حرفه چرم‌دوزی شوم، همیشه آرزو داشتم یک کیف چرم داشته باشم که البته توان خرید آن را نداشتم. آرزویی که بعد‌ها محقق شد.

خودم اراده کردم، خدا هم کمک کرد...

نظر شما
حروفي را كه در تصوير مي‌بينيد عينا در فيلد مقابلش وارد كنيد
پربازدیدها