این هفته نیریزان فارس رفت توی ٧ سالگی. عدد ٧ در فرهنگ ما ایرانیها و بقیه جهانیان معنیدار و خوش یُمن است و امسال رویم به دیوار و گوش شیطان کر، باید سال خوبی باشد برای نیریزان فارس که ما هم دعا میکنیم بشود.
سال خوب برای اهالی مطبوعات چه میتواند باشد؟ مثلاً کاغذ ارزان، هزینههای پایین، درآمد بالا، مردم دلشاد تا با دل خوش بیشتر روزنامه بخوانند، مسئولان فهیم و دانا، بیکاری کمتر ووو ...
تا اینجا که ما هی زور میزنیم به اینها بیشتر نزدیک بشویم و اینها هم مثل قطب همنام آهنربا بیشتر از ما دور میشود. چیزی شبیه پراید که هر چه پول جمع میکنیم تا به آن برسیم از ما بیشتر فاصله میگیرد. نمیدانم مشکل از قطب آهنربایی ماست یا چیز دیگر که هر وقت آمدیم خرمان را بفروشیم و پراید بخریم نتوانستیم و به آن نرسیدیم. ناراحت هم نیستیم چون ایمنی خر چند هزار برابر پراید است. البته گاهی لنترک میپراند که چون کمربند ایمنی را میبندیم تا به حال آسیبی ندیدهایم. اینجا در شهر هرت به اندازهای که در شهر شما پراید سوار میبینید، ما خرسوار داریم و به همین دلیل آمار تصادفات نزدیک به صفر است.
بگذریم؛ ما «شهر هرتیها» ٤-٥ سالی است آویزان نیریزان فارس هستیم ولی در این مدت به جان شما نتوانستهایم چیزی جلو بشویم به جز چند تا گوسفند.
به جهت این که به قانون «از کجا آوردهای؟» احترام بگذاریم از این هفته عکس داراییهایمان را بالای صفحه گذاشتهایم. بالاخره اگر پراید نخریدیم، خرمان را داریم به اضافه سه تا گوسفند و آنها را برای چرا میبریم و دلخوش هستیم و میخوانیم:
لنگلنگان میروم من با خرِ خود شادِ شاد
میزنم هی حرف حق را، هرچه بادا، هرچه باد
ما در شهر هرت دلمان میخواهد مردم شاد بشوند و اگر هم درد میکشند، حداقل هرازگاهی خندهای بکنند یا قهقههای بزنند. اگر نتوانستهایم خندهای روی لب شما یا توی دلتان بیاوریم، ما را ببخشید. باور کنید خودمان هم دردهای شما را داریم.
ولی دلمان را خوش میکنیم که یک روزی بالاخره روزهای خوب بیاید و مردم ما بخندند؛ از ته دل. اصلاً آنقدر بخندند که بیفتند روی زمین و چشمانشان آب بزند. یا گریه کنند از خوشحالی.
امضاء: قُلمراد