تعداد بازدید: ۳۹
کد خبر: ۲۱۱۴۰
تاریخ انتشار: ۱۰ شهريور ۱۴۰۳ - ۲۲:۰۰ - 2024 31 August
گفتگو با زوج خیّر نی‌ریزی که خانه ۲۵ میلیاردی را بخشیدند
سیروس آزاد و مهری پیروز، زوج خیّر و معلمان بازنشسته نی‌ریزی هستند که اخیراً با اهداء خانه ۲۵ میلیاردی خود در شیراز به خیریه بیماران سرطانی بیمارستان امیر، همت بلند خودشان را نشان داده‌اند.
author
روزنامه نگار: عابد نعمتی

سیروس آزاد فرزند علی‌اصغر و برادر زنده‌یاد صمد آزاد مداح و نوحه‌خوان نامدار نی‌ریزی است. او در گفتگو با ما عنوان داشت:  «من متولد سال ۱۳۲۰ خورشیدی هستم و تا سال ۱۳۴۵ در نی‌ریز بودم.  من و همسرم هر دو دبیر بودیم؛ من دبیر ادبیات بودم، اما دینی و قرآن درس می‌دادم و همسرم هم دبیر ریاضی بود. ۳۶ سال در آموزش و پرورش فیروزآباد و شیراز خدمت کردم. سال ۱۳۷۳ بازنشسته شدم و تا سال ۱۳۸۰ تدریس می‌کردم. همسرم خانم مهری پیروز دختر دختر خاله من و متولد سال ۱۳۳۱ در مرودشت است؛ پدرش در پست و تلگراف بود و محل خدمتش مرودشت بود، اما نی‌ریزی‌الاصل است.»

- هر کس که توانست از مال بگذرد، می‌تواند از پل صراط هم بگذرد.

 

 



وی از فرزندانش گفت: «من سه پسر دارم؛ امید آزاد دندانپزشک است و در شیراز مطب دارد. امین آزاد فوق تخصص گوارش و کبد است که در فلکه دانشجوی شیراز مطب دارد. سومی هم مهندس علی آزاد در نیروی انتظامی است. نتیجه سال‌ها خدمت من و همسرم که زحمت کشیدیم و پای تابلو گچ خوردیم، خانه‌ای ۹۰۰ متری بود که سال ۱۳۶۲ در فرهنگ شهر خریدم و حدود ۲۸ سال آنجا زندگی کردم. بعد از آن، چون بچه‌ها خانه نداشتند و گفتند آن را تبدیل به آپارتمان کن، با یک نفر شراکت کردم و آن را ساختیم. او ۸ واحد و ما ۷ واحد برداشتیم و من به هر کدام از فرزندانم دو واحد دادم. واحد پایین که آن را الان به خیریه دادم، بیش از ۲۵۰ متر است که آن را برای خودم گذاشته بودم تا زندگی کنم. اما همسرم موافقت نکرد و گفت همین آپارتمان معالی‌آباد برای دو نفرمان بس است و  خانه بزرگ به درد ما نمی‌خورد؛ بیا تا آن را به خیریه بدهیم.»

سیروس آزاد ادامه داد: «یک روز با همسرم از کنار بیمارستان امیر رد می‌شدیم و به آنجا رفتیم. چند بیمار سرطانی را دیدم؛ ۳ یا ۴ بچه ۵ - ۶ ساله بودند. من واقعاً آنجا دلم گرفت و اشکم جاری شد. همان جا با همسرم تصمیم گرفتیم این واحد را که مال خودمان بود، به این خیریه بدهیم. به دفتر خیریه رفتیم؛ مسئول آنجا که پیشنهاد ما را شنید، گفت اجازه بدهید یک هفته روی آن فکر کنم. فکر کرد من آلزایمر دارم یا این که با همسرم اختلاف پیدا کرده‌ام. یکی دو هفته روی آن کار کردند و فکر کردند و متوجه شدند هیچ کدام از اینها نیست، من و همسرم سالمِ سالم هستیم و می‌خواهیم این خانه را به خیریه بیمارستان امیر هدیه کنیم.  

- هرکس به اندازه توانایی خودش می‌تواند به خلق خدا کمک کند.

 

 

 


چون نصف خانه به نام همسرم بود، همه مدارک را به آنها تحویل دادیم. قسمت نامه‌ای هم که برای تقسیم واحد‌ها بود، به آنها نشان دادیم. آنها هم با مشورت وکیل روی آن فکر کردند و به محضر دادند. ما را دعوت کردند و به محضر رفتیم و من و همسرم امضا کردیم و آن را به خیریه بیماران سرطانی بیمارستان امیر تقدیم کردیم.

حتی سؤال کردند که آن را کرایه بدهیم یا برای کسانی که همراه مریض هستند تبدیل به خوابگاه کنیم؟ ما گفتیم این خانه را به شما داده‌ایم و هیئت مدیره هر تصمیمی بگیرد، ما مشکلی با آن نداریم. احتمالاً تصمیم دارند با فروش خانه ما، خانه‌ای را که کنار بیمارستان است بخرند و بیمارستان را توسعه دهند.»

«برگ عیشی به گور خویش فرست، کس نیارد ز پس تو پیش فرست.»

- می‌توانید بگویید من شیمی‌درمانی یک بیمار را متقبل می‌شوم.

 

 



آزاد با خواندن این شعر ادامه داد: «هیچ کس نمی‌تواند مال را با خودش ببرد و چه بهتر تا موقعی که هستی بذل و بخشش کنی، چه بهتر چیزی را که داری در راه خدا بدهی؛ چون خدا داده و باید در راه او خرج کنیم.

همسرم گفت تا چشممان باز است و تا گوشمان می‌شنود، تا یارای راه رفتن و قدرت بدنی داریم، این را در راه خدا و امام حسین بدهیم.

توصیه من این است هر کسی دستش به دهانش می‌رسد، به بیمارستان برود و از نزدیک ببیند این بندگان خدا در چه حالی هستند و اطرافیان آنها که از شهر‌های دیگر می‌آیند، بیچاره‌ها در پیاده رو می‌خوابند.»

- فرزندانمان ما را تشویق به این کار کردند.

 

 



این خیر نی‌ریزی افزود: «بالاخره انسان دلش به درد می‌آید. روزی که من به بیمارستان امیر رفتم، اشک چشمم خشک نمی‌شد. پیش خودم گفتم خدا من را برای چه آفریده؟

عبادت به جز خدمت خلق نیست، به تسبیح و سجاده و دلق نیست 

انسان باید از دل بکند؛ هر کس که توانست از مال بگذرد، می‌تواند از پل صراط هم بگذرد. اما اگر به جگرت چسبید و فکر کردی اگر این را بدهی فقیر می‌شوی یا فکر فرزندت را کنی، کار نمی‌شود. خدا می‌دهد و بیشتر از اینها را می‌دهد و فرزند هم خودش خدایی دارد.»

- احساس خوشبختی می‌کنیم و سجده شکر به جا می‌آوریم.

 

 



سیروس آزاد با بیان این که از فرزندانش رضایت کامل دارد، عنوان داشت: «برای این کار آنها حتی تشویقمان کردند و گفتند بسیار کار بجایی کردید. من به خدا توکل کردم و گفتم خدایا تو خودت داده‌ای و در راه خودت خرج می‌کنم. الان هم خوشحال و خوشبخت هستیم و همراه با همسرم سجده شکر به جا می‌آوریم که خدا ما را موفق داشت. چون خیلی‌ها دارند و موفق به این کار نمی‌شوند؛  خدا آنها را موفق نمی‌کند.  

توصیه من به همه این است که در راه خدا وقف کنند. خدا خودش گفته ۱۰ برابر به شما هدیه می‌کنم. این قرض‌الحسنه و در راه خدا است و ما معامله با خدا کرده‌ایم.

من زمانی بیمار شده بودم و همسرم نذر کرده بود یک میلیون خرج کند. به او گفتم همین پول را بردار تا به بیمارستان تحویل بدهیم. می‌شود با پول‌های اندکی وقف کرد تا دارو تهیه کنند یا وسایل بیمارستانی بخرند. من توصیه می‌کنم هر کس از یک میلیون گرفته تا ده میلیارد که بخواهد بدهد، برود و یک وسیله پزشکی برای بیمارستان‌ها خریداری کند.

هرکس به اندازه وسع و توانایی خودش وقف کند؛ چون بیماران بسیار واجب هستند. هزینه دارو‌های سرطانی و شیمی درمانی سر به فلک می‌گذارد و توان مردم بسیار کم است. می‌توانید بگویید من شیمی‌درمانی یک بیمار را متقبل می‌شوم و خرج آن را می‌دهم. هرکس به اندازه توانایی خودش می‌تواند به خلق خدا کمک کند.»

بچه‌های سرطانی را که دیدم، اشکم قطع نمی‌شد

نظر شما
Enter the The letters that you see in the picture exactly in the opposite field
پربازدیدها