زاده ۱۹۵۸ میلادی، شاعر آلمانی، و متخصص الهیات و گفتگودرمانی.
پس از ازدواج، نامخانوادگی همسرش را برگزید و در حال حاضر مارگوت برونس نامیده میشود. البته او آثار خود را همچنان با نام مارگوت بیکل منتشر میکند. در حال حاضر وی در منطقه آلگوی در جنوب آلمان به نوعی روش درمانی (درمان بیماران از طریق ایجاد ارتباط آنان با حیوانات و محیط زیست) اشتغال دارد.
سکوت سرشار از ناگفتههاست، چیدن سپیده دم، عاشقانههایی که من دوست میدارم و فرشتهای در کنار توست، از آثار اوست. همچنین چند شعر از او در کتاب «همچون کوچهای بیانتها» گردآوری و توسط احمد شاملو ترجمه و در سال ۱۳۵۲ چاپ شدهاست.
****
روزت را در یاب!
با آن مُدرا کُن!
این روز از آنِ توست؛
بیست و چهار ساعتِ کامل،
به قدر کفایت فرصت هست
تا روزی بزرگ شود.
نگذار
هم در پگاه
فرو پژمرد.
****
به سویم بیا
چرا که من میمیرم
میخواهم احساس کنم که نیازمندم هستی
درست مانند هوا مرا تنفس میکنی
من به تو در زندگیام نیاز دارم
از من دور نشو
دور نشو
دور نشو ، نه
****
گاه آرزو میکنم
ای کاش برای تو پرتو آفتاب باشم
تا دستهایت را گرم کند
اشکهایت را بخشکاند
و خنده را به لبانت باز آرد
پرتو خورشیدی که
اعماق تاریک وجودت را روشن کند
روزت را غرقهی نور کند
یخ پیرامونت را آب کند...
****
دلتنگىهاى آدمى را
باد ترانهيى مىخواند،
رؤياهايش را
آسمان پُر ستاره ناديده مىگيرد،
و هر دانهى برفى
به اشكى نريخته مىماند.
سكوت
سرشار از سخنان ناگفته است
از حركات ناكرده
اعتراف به عشقهاى نهان
و شگفتىهاى بر زبان نيامده.
در اين سكوت
حقيقت ما نهفته است
حقيقت تو و من.