فرض کنید زندگی همچون یک بازی است. قاعده بازی چنین است که بایستی چند توپ را در آنِ واحد در هوا نگه دارید و مانع افتادنشان بر زمین شوید.
جنس یکی از توپها پلاستیکی و باقی شیشهای هستند. پس واضح است که در صورت افتادن توپ پلاستیکی بر روی زمین، دوباره نوسان کرده و بالا خواهد آمد. اما آن چهار توپ دیگر به محض برخورد، کاملاً شکسته و خرد می شوند.
آن چهار توپ شیشهای عبارتند از:
خانواده، سلامتی، دوستان و روح خودتان
توپ لاستیکی همان کارتان است.
کار را بر هیچ یک از عوامل بالا ترجیح ندهید؛ چون همیشه کاری برای کاسبی وجود دارد. ولی دوستی که از دست رفت دیگر بر نمی گردد. خانوادهای که از هم پاشید دیگر جمع نمیشود. سلامتی از دست رفته مشکل باز میگردد و روح آزرده دیگر آرامشی ندارد.
نظر شما