تعداد بازدید: ۱۸۸
کد خبر: ۱۵۶۲۴
تاریخ انتشار: ۱۸ دی ۱۴۰۱ - ۰۷:۲۲ - 2023 08 January
نویسنده : گلابتون (ماجراهای من و بی‌بی)

هنوز درست و حسابی وارد خانه نشده بودیم که بی‌بی شروع کرد به غرزدن.

- دیدی؟ دیدی خانمو رِ؟ مشاهده کردی؟ با چشِی خودوت دیدی؟ نه یَی شرمی، نه یَی حَیِی. نه یَی تارُفی؟ اَی بوگو تَنَت زیر گِل! بوگو خجلت نیکشی ایطو بی‌حَیِی می‌کنی؟ دیه کو او احترام گذُشتنِی قدیم؟ دیه کو او بزرگتر کوچوکتری؟ دیه کو او حُرمتا؟ دیه کوووو؟

نگاهش کردم.

- بی‌بی چی شده باز؟ کیو می‌گی؟

- چی شده ؟ کیه میگم؟

- بله بی‌بی جون. کیو میگین؟

- دختر تو میه هی حالا همرِی من نبودی؟

- بله بی‌بی، همین که بودم متوجه نمی‌شم کیو میگین دیگه.

- دختر تو میه کور بودی؟ ندیدی زن عاموت چکار کرد؟

- چیکار  کرد بی‌بی؟ والا من که متوجه نشدم.

- از بس که بلانسبت همه نفهمی! دختر تو کور بودی؟ ندیدی وختی عاموت اومد دُمال ما، زن عاموت رف نِشِس جلو ماشین؟ ای رسمُشه؟ او بویه بره بیشینه جلو، منِ پیرزن عقب؟ ها دیه، بری چه نره خانم بیشینه؟ عقب بیشینه کَلاسُش میا پویین، اَ هو قدیم ندیمم گفتن اَ خودون خریده، اَ خودونم می‌فوروشه!

- ای بابا، من گفتم چی شده حالا بی‌بی. بعدشم بی‌بی جان اون بنده خدا پاش تو گچ بود، تازه با همون پای گچ‌گرفته‌ام من شاهد بودم کلی اصرار کرد شما بشینی جلو که قبول نکردین.

- او بیخود کرد با تو، تارُف بخوره تو سرُش. حالا من بگم نه، او بویه بره فوری بیشینه؟

چند دقیقه‌ای چیزی نگفتم و تا آمدم لباس‌هایم را عوض کنم بی‌بی گفت:

- هووووی گلابی، عوض نکن دریم میریم خونه عمه سوری‌ت.

- با آژانس می‌ریم بی‌بی؟

-  نه بچَم سوسن گفت با کریم میا دمّالون.
****
درِ ماشین را باز کردم و منتظر شدم تا بی‌بی پشت سرم پیاده شود.

عمه که کلید را چرخاند توی قفل گفتم:

- چی شد بی‌بی؟ جلو ننشستی انگار؟

بی‌بی چپ‌چپ نگاهم کرد.

- شهور ندَری؟ نیفَمی اَهو قدیم و ندیمم گفتن صندلی جلو مال خانم خونه هه؟!

گلابتون

نظر شما
حروفي را كه در تصوير مي‌بينيد عينا در فيلد مقابلش وارد كنيد
پربازدیدها