/ به او (آیتا... علی صفائی حائری) اعتراض میکردند که چه معنی دارد روحانی درِ خانهاش ۲۴ ساعته باز باشد و هرکسی بیاید و برود، ندیدهایم آخوند اینجور باشد، رسم آقایان اینجور نیست؛ میگفت: میخواهم ببینند که اینجور هم میتوان بود، شما هم باید اینجور باشید، مردم باید بیایند انس بگیرند، ملجأ باشید، مرجع باشید، محل رجوع باشید، محل پناه باشید، بینش بدهید، باید رفت و آمد داشته باشید.
/ نمیشود روحانیت از مردم فاصله بگیرد و بخواهد فقط با کتاب و تلویزیون مردم را هدایت کند. الان مشکلی که ما در حوزه داریم، همین است. حتی طلبههای فاضل نمیتوانند با استاد ارتباط داشته باشند؛ یعنی استاد میرود منبر درس فقهش را میدهد، بعد هم از درِ مخصوص سوار ماشین میشود و میرود! قبلاً شاگرد با استاد زندگی میکرد، با نماز شبهایش حشر و نشر داشت، با استاد مسافرت میرفت. در بین افراد قدیمی ببینید شاگردان در سفرهایی که همراه استادشان بودهاند، مثلاً از کربلا تا نجف، از نجف تا سامرا، چه خاطراتی نقل میکنند. در این ارتباطها انتقال معارف میشد، انتقال آداب میشد. اگر بخواهیم سنتهای دینی و رفتار متکی به وحی در جامعه نهادینه شود، فقط با اطلاعیه و سمینار گرفتن و پشت تریبون حرفهای قشنگ زدن انجام نمیشود.
/ میگویند علمای ما، افضل از علمای بنیاسراییل هستند؟ با راحتطلبی که افضل از علمای بنیاسراییل نمیشویم! وقتی خودمان راحت زیر کولر گازی بخوابیم، بچههایمان چهار تا کارخانه داشته باشند با ماشینهای کذایی و... افضل از علمای بنیاسراییل میشویم؟! مشکلی که الان در جامعه ما ایجاد شده، این است. وقتی که منِ روحانی هدفم فقط چاپ کتاب شد و هدایت مردم را فقط در چاپ کتاب دیدم ـ آن هم کتابهای تکراری که نیازهای مردم را پاسخ نمیدهد ـ همین فاصلهها ایجاد میشود.
/ درباره او میگویند:
ایشان بهنظرم یکی از مصادیق کم نظیر عالم ربانی بود. یعنی عالمی که آنچه عمل میکند از نظر فکر و اندیشه به آن رسیده و باور داشته باشد و آنچه که فکر کرده و به آن اندیشیده یا مطالعه کرده، همان را عمل کند. میگفت: من مثل یک طبیب هستم، درِ خانهام باید به روی هر نوع بیماری باز باشد. یکی از انتقادهایی که به ایشان میشد، همین بود که این اراذل و اوباش کیاند در خانه شما، هر دفعه کسی میآید؟! میگفت: اینجا مطب است. مطب که نمیتواند تابلو بزند که از پذیرش مثلاً سرطانی و هپاتیتی و ایدزی معذوریم. فقط هر کس مختصری سردرد دارد بیاید!
(حجتالاسلام والمسلمین ناصر نقویان، هفتهنامه پنجره، شماره ۵۰، ۱۹ تیر ۱۳۸۹)