در عجبم چَرا این وَلایت و مخصوصاً وُلسوالی نَیریز در دو هفتَه گوذشته این قدر گل و بولبول شده بود.
اصلاً اینگار در هفتَهی اینتَخابات قانون این وَلایت یَک طَور دیگری شده و در وُلسوالی نَیریز نَظارهگر چیزهایی بودیم که تا قبل از این نَظاره نَمیکردیم.
داستان شبنشینی خانَه ننَهی زولَیخا را که یادَتان است. برگشتنه دمی درِ خانَهمان دوچرخَهام را بی جرم شبنشینی در اَوضاع کَرونایی تَوقیف بَکردند و ٥٠٠ هَزار تومان هم جریمَه شدم.
اما در این چند روز نه خبری از تَوقیف و جریمه بود و نه جمع شدن مردم وَلایت دَور هم قدیغن بود.
تردد موتِرها (ماشینها) در آخر شب جریمَه نداشت و حتی ایستَه کردن در سر فلکه ١٥ خورداد برای نَظاره کردن ویدئو پرجیکتور و آهنگ گوش دادن، ثواب هم داشت. باور کونید یَک بار دوچرخَهام را برای این که همین جا پارک کرده بودم تا نان خریدَه کونم، تَوقیف بَکردند.
از چَشمی شما چَه پینهان، ویروس کَرونا در این مدت زمان بی وَلایت ایران آتشبس دادَه بود و جمع شدن مردم دَور هم هیچ مشکلی را بی وجود نیاورد. آخر شَنیده کردم ارباب صحت و تندرستی این وُلسوالی هم گفتَه کرده بود اشکالی ندارد؛ جشن بَگیرید و دَور هم جمع شوید و فشفشه هوا کونید؛ بلکه ویروس کم بیاورد، خَجالت بکشد و بارش را از این وَلایت بربندد.
تلویزیون را که دیگر گفتَه نکون؛ آدم چیزهایی را در آن نَظاره مَیکرد که همیشه شطرنجی مَیشد. اربابان وَلایت هم در آن تا مَیتوانستند بی هم بد و بیراه مَیگفتند و چیزهایی گفتَه مَیکردند که تا قبل از آن قدیغن بود و کسی جرئت نداشت بی زبان بَیاورد.
خولاصه، همه میهربان شده بودند و نه کمبود آب بود و نه برق.
کاشکی همیشه در این وَلایت اینتَخابات بود...
نجیب