تعداد بازدید: ۲۵۶۲
کد خبر: ۸۱۱۹
تاریخ انتشار: ۱۱ خرداد ۱۳۹۹ - ۱۳:۰۷ - 2020 31 May
ماجراهای تبعه غیرموجاز

آن روز دوچرخَه‌ام پنچَر شدَه بود و مجبور شدم با تاکسی بی کندَه‌کاری روان شوم. از ترس کَرونا برای این که نزدیک شوفر نشستَه نکونم، عقب نشسته کردم. اما همین که یَک موسافر زن آمد، شوفر سرش را برگرداند، چَشم غَرونه‌ای رفت و گفتَه کرد: بیا جَلو نشستَه کون.


بی جَلو روان شدم و بعد از آمدن دو موسافر دیگر حرکت بکرد. در راه یَکهو شوفر تاکسی بدون این که جَلو دماغش را گرفته کوند، عطسه بَکرد و بَگفت: یا صاحیب صبر.


من هم شیشه را پایین بَدادم و از ترس بَگفتم: یا اباالفضل.


شوفر فکر بَکرد مسخره‌اش کرده‌ام؛ ناراحت شد و ترمز بَکرد. بَگفت: بیا پایین تا حالی‌ات کونم.


هر دو پایین پریدیم و روبروی هم ایستَه کردیم.


مَثال دوئل فیلمهای وسترن شدَه بود. ناگهان من دست بی لَباس قوندوزی بردم و کولنگ بَکشیدم.


وسط خیابان داد بَزدم: این علامت کندَه‌کار بزرگ، نجیب قوندوزی است؛ احترام بَگوذارید...


شوفر ترسان شد، بی پایم افتاد و بَگفت: کولنگت را زمین بَگوذار، زمین بَگوذار.


دلم برایش بَسوخت. بولندش بَکردم و گفتَه کردم: مرا ببخش. نَمی‌خواستم تو را اذیت کونم.


همین که آمد جیواب دهد، یَک عطسه دیگر در صورتم بَکرد.


از فرط عصبیت با ته کولنگ بر سرش زدم. شوفر کف خیابان پهن بشد و من از صحنه گریختم.


دو نفر که شاهد ماجیرا بودند، بی دونبالم روان شدند. من بدو و آنها بدو. در میانَه راه چند نفر که فکر مَی‌کردند دوزدی بَکرده‌ام، مَی‌خواستند سر راهم را گرفته کونند؛ اما من بولند داد بَزدم: عجله کونید؛ دارند برای موتِر (خودرو) ثبت‌نام مَی‌کونند. عجله کونید جا نَمانید.


این را که گفتَه کردم، آنها هم بی دونبالم دوان شدند و در راه بی بقیه هم گفتَه مَی‌کردند.


یَکهو پوشت سرم را نَظاره کردم و دیدم یَک جمعیت عظیم خوشحال دارند مَی‌دوند.


از ترس یَک لحظه خودم را بی یَک کوچه فرعی پرت بَکردم تا جمعیت دونده بی راه خود اَدامه دهند و مرا له نکونند.


ندانم آن دو نفر اولی چَه بر سرشان آمد؛ اما مردم این وَلایت را بیشتر از گوذشته شَناختم...
نجیب


نظر شما
حروفي را كه در تصوير مي‌بينيد عينا در فيلد مقابلش وارد كنيد
پربازدیدها