بهداری نیریز در سال١٣٢٠ خورشیدی در یک ساختمان استیجاری شروع به کار نمود. محل آن مکان فعلی بانک رفاه روبروی بانک ملی (گاراژ حافظ صدوقی) بود و با یک پزشکیار شروع به کار کرد.
در زمان قدیم بیشتر خانوارها برای درمان، از گیاهان سنتی استفاده میکردند. برای نمونه برای رفع سرماخوردگی و آنفلوانزا، از دود جله یا عنبرنسارا و جوشانده چهارتخمه با مغز بادام کوبیده جهت سرفه استفاده میکردند. برای گلودرد نیز از دانه بِه یا بهدانه در تمام منازل استفاده میشد. از مخلوط گاوزبان، سنبلالطیب و حبهای نبات نیز برای تپش قلب و جلوگیری از سردی استفاده میشد. در این مورد استاخدوس و زنجبیل نیز مورد استفاده بود و مردم کمتر به داروهای شیمیایی اعتقاد داشتند.
در سال ١٣٢٢ساختمان جدید بهداری نیریز احداث و شروع به کار نمود. این در حالی است که ساختمان پیشین بهداری، سال پیش از آن تخریب شده بود.
اولین پزشک بهداری دکتر احمد سوار بود و پس از آن، دکتر لشکری و دکتر افرا در آنجا مشغول به کار شدند.
در سالهای ١٣٤٠ تا ٤٢ پزشکی نیریزی به نام آقای دکتر عبدالعلی قطبی در مکان کنونی موتورسیکلت فروشی آقای قربانی، منزلی به عنوان مطب کرایه کرد و مشغول طبابت شد.
بالاتر از مسجد جامعمهدی فعلی (به سمت خیابان ولیعصر) خانمی به نام خلیق قابله بود. آنطور که به یاد دارم ایشان برای یک زائو که در منزل زایمان کرده بود، نیاز به پنیسیلین داشت که پنیسیلین توسط اتوبوس برای اینکه فاسد نشود با یخ (برف) به نیریز آورده شد. لازم به ذکر است که در آن زمان، پنیسیلین بصورت مایع بود و به همین دلیل با یخ از شیراز فرستاده میشد و رسیدن آن بین ٣٦ تا ٤٨ ساعت طول میکشید.
پس از دکتر قطبی، دکتر افرا در همان مطب به طبابت بیماران ادامه داد.
آقای دکتر لشکری مسئول و پزشک بهداری بود و آقایان جمالی، علیاکبر معصومی، محمد آزاد، جواد دانشی، محمد دادور و علیآقا وجدانی در سالهای ١٣٣٥ تا ١٣٤٥ به عنوان پرسنل مشغول به کار بودند.
آقایان جمالی، علیاکبر معصومی، جواد دانشی و محمد آزاد کار تزریقات و پانسمان را انجام میدادند، آقای محمد دادور در داروخانه کار میکرد و آقای علی وجدانی در اموری مانند دفترداری، کارگزینی، بایگانی، حسابداری و حتی در بعضی موارد در داروخانه و تزریقات همکاری داشت.
لازم به ذکر است خانم یزدانی و آقایان مصطفی مؤیدی، رحمان کیخسروی، حسن مبرا و محمد شهامت از دیگر پرسنل بهداری نیریز بودند که خانم یزدانی کار تزریقات زنان را انجام میداد و خانم فرحانگیز مطلق ماما بود.
یک جیپ ویلز آبیرنگ در اختیار رئیس بهداری بود و بعدها یک جیپ استیشن و جیپ آمبولانس در اختیار بهداری قرار گرفت که فقط جهت حمل بیمار بود و وسایلی برای احیاء بیمار نداشت.
رانندگان آمبولانس زندهیادان شیخ احمد یزدانشناس، نصیر آزاد و جواد بامداد بودند.
پس از دکتر لشکری، به ترتیب دکتر آذران، دکتر علیاکبر مربی، دکتر احمد انصافداران، دکتر رضایی و دکتر سید عزیزاله سرپوش، مسئولیت بهداری را به عهده گرفتند.
آن زمان بنا بود در شهرستانها مراکز اورژانس ساخته شود. به همین دلیل در سال ١٣٥٤، مدیرعامل وقت بهداری استان فارس یکدستگاه آمبولانس پیشرفته را در فلکه ١٥ خرداد کنونی به نمایش گذاشت و این آمبولانس جدید را با امکانات جدیدی نظیر کپسول اکسیژن، دستگاه فشارخون، ست سرم و جعبه کمکهای اولیه تجهیز نموده و در اختیار نیریز قرار داد.
در سال ١٣٦٣ که آقای دکتر علی دیانت مدیرعامل سازمان بهداری فارس شد، بیمارستان شهدا راهاندازی و دستور احداث اورژانس داده شد. در همان زمان این فکر به ذهن من افتاد که از پُست «صد سه» همین مکان فعلی، جهت اورژانس استفاده شود. همین مطلب در هیأتامناء بیمارستان مطرح و در سال ١٣٦٥ با پیگیریهای حقیر، از طرف شهرداری، پست صدسه به شبکه بهداشت و درمان واگذار شد و عملاً در سال ١٣٦٦ یا ١٣٦٧ نسبت به احداث و راهاندازی آن اقدام شد. در سالهای ١٣٥٤ تا ١٣٥٦ بنای درمانگاههای روستایی در روستاهای آبادهطشک، کوشکک، رودخور، قطرویه، نصیرآباد، دهچاه و مشکان آغاز و پس از تکمیل آن، با پزشکان هندی و پاکستانی شروع به کار نمود. البته در سطح شهر هم از پزشکان هندی استفاده میشد.
در سال ١٣٥٢ آموزش بهداران روستایی آغاز شد.
شیوه تدریس به این صورت بود که تعدادی دیپلم بومی از روستاهایی که دارای درمانگاه بودند، تربیت میشدند تا در درمانگاه روستایی که پزشک نداشت، از آنها در درمان روستائیان استفاده شود.
در سالهای ١٣٥٦ الی ١٣٥٩ همزمان با پیروزی انقلاب، پزشکان خارجی یکبهیک از ایران خارج و از همین بهدار روستاها در مراکز بهداشتی درمانی استفاده شد.
در کنار مراکز روستایی، در روستاهای اقماری خانههای بهداشت ساخته شد تا بهورزانی با سواد کلاس ٥ ابتدایی، از خود روستاهای محل خدمت پذیرش شده و پس از آموزش دو ساله بهورزی، به روستاها اعزام شوند و کار خود را به عنوان پرسنل بهداشتی شروع نمایند. در همان سالهای ١٣٦٩ و ١٣٧٠ نسبت به آموزش بهداشتکاران دهان و دندان نیز اقدام و آنان پس از دو دوره ٢ ساله در درمانگاههای روستایی که بومی آن روستا بودند، شروع به کار میکردند. همین بهداشتکاران با ادامهتحصیل، دندانپزشک شده و درحال حاضر در شهرهای بزرگ و کوچک در مطب شخصی خود اشتغال دارند.
در سال ١٣٦٩ یا ١٣٧٠، سازمان بهداری به سازمان بهداشت و درمان و در سالهای بعد به دانشگاه علوم پزشکی و خدماتبهداشتی درمانی تغییر نام یافت و به همین منوال بهداری شهرستانها نیز به شبکه بهداشت و درمان تغییر پیدا کرد. هماکنون اکثر روستاها دارای مراکز بهداشتی و درمانی و خانه بهداشت شده که در روستاهای دارای مراکز بهداشتی درمانی، پزشکان فارغالتحصیل به عنوان پزشک خانواده مشغول به کار میشوند که در بعضی مواقع با ترافیک پزشک نیز مواجه میشویم.