هفته گذشته دومین شوک از شوکهای اقتصادی پس از انقلاب رخ داد. از دوشنبه سقوط شتابان دلار شروع شد و در کمتر از ٢٤ ساعت از ١٩٠٠٠ تومان به ١١٠٠٠ تومان سقوط کرد.
این سقوط بسیاری از معادلات را به هم ریخت، قیمت خودروهای داخلی و خارجی با سرعت زیادی کاهش یافت، بسیاری از محتکران، خودروهای خریداری شده را برای فروش عرضه کردند به طوری که یکنفر عصر سهشنبه ١١/٧/٩٧ تعداد ١٧٠ دستگاه پراید را برای فروش به قیمت ٧٠٠/٢٣ هزارتومان عرضه کرد. کسانی که دلارهای گران خریده بودند، به بازار هجوم بردند تا سریعاً بفروشند و زیان کمتری متحمل شوند. کسانی که کل یا قسمت عمده سرمایهاشان را تبدیل به دلار کرده بودند دچار فشار شدید جسمی و روانی شدند و راهی بیمارستان گردیدند. اورژانس کشور در مراکز فروش اصلی و مبادله ارز و طلا در تهران و شهرهای بزرگ آمبولانس مستقر کرد تا کسانی را که دچار شوک میشوند سریعاً به بیمارستان منتقل کند! در واقع پدیده «شوک در شوک» رقم خورد: شوک اقتصادی، شوک قلبی را در پی داشت.
اگر روند افزایش نرخ ارز، دلار و طلا را در دو ماه گذشته خوب بررسی کنیم به این نتیجه میرسیم که فقط یک قشر، سودهای نجومی به جیب زدند و در مقابل، اکثر مردم زیان دیدند:
١- دلالان ارز و دلار، ارز ارزان خریدند و دائم با ترفندهای گوناگون نرخ را بالا بردند و با قیمت بالا فروختند. مثلاً اوایل ٦٠٠٠ تومان خریدند و به سرعت ٧٠٠٠ تومان فروختند یا آنجا که ١٥٠٠٠ تومان خریدند و ١٩٠٠٠ تومان فروختند. در هفته گذشته با سقوط دلار باز هم سود بردند. دلار فروخته شده به قیمت ١٩٠٠٠ را ١٢٠٠٠ تومان، ١١٠٠٠ تومان و ٨٠٠٠ و ٧٠٠٠ تومان خریدند؛ تا آنجا که دولت اعلام کرد بانک مرکزی و شعب ارزی بانکها، دلار را به قیمت ٩٥٠٠ تومان میخرند. پس دلالان، هم در بالارفتن قیمت ارز و دلار بیشترین سود بردند و هم در سقوط و کاهش ارزش آن.
٢- مردم زیان کردند چون در بالارفتن قیمت دلار، گران خریدند و در سقوط دلار، کمتر از نرخ خریداری شده، فروختند. علاوه بر آن همه مردم زیان کردند چون باافزایش سرسامآور نرخ دلار همه کالاها و خدمات به سرعت گران شد بطوری که مثلاً ربگوجه فرنگی ٤٥٠٠ تومانی به ١٨٠٠٠ تومان، میوه ٤٠٠٠ تومانی به ١٢٠٠٠ تومان، گوجه فرنگی ٢٠٠٠ تومانی به ٥٠٠٠ تومان رسید.
این شوک اقتصادی قبلاً در سال ١٣٦٧ هم تجربه شده بود. زمانی که در ٢٧ تیرماه آن سال، ناگهان ایران قطعنامه ٥٩٨ شورای امنیت مبنی بر پذیرش آتشبس و اتمام جنگ ٨ ساله عراق علیه ایران را پذیرفت و محتکران کالا که بازار سیاه شدیدی ایجاد کرده بودند، شوکه شدند. قیمتها ناگهان کاهش یافت، بسیاری از محتکران راهی CCU شدند؛ بطوری که مجله طنز «گلآقا» در طنزی نوشت بیمارستانهای سراسر کشور بخش جدیدی به نام بخش ٥٨٩ راهاندازی کردهاند که بیماران سکته کرده ناشی از کاهش قیمت کالا را بستری کنند.
حال اگر خوب بیندیشیم باید از این تجارب درس بگیریم و عملکرد خود را ارزیابی کنیم تا حداقل در آینده دچار اشتباه و زیان نشویم. مهمترین درس دو تجربه اقتصادی این است که نباید «جَو زده» شویم و تحت تأثیر شانتاژ و شوهای تبلیغاتی قرار گیریم و تهدلمان خالی شود بطوری که به فروشگاهها هجوم بریم و آنقدر کالا بخریم و در منزل انبار کنیم که قیمت شتابان بالا رود، عمدهفروش نفروشد و سرمایهدار احتکار کند. انصافاً خودتان قضاوت کنید اگر هنگامی که ظرف ٣ ماه دلار از ٦٠٠٠ تومان به ١٠٠٠٠ تومان و در فاصله دوماه به ١٩٠٠٠ تومان رسید، مردم مثل این روزها که کسی خریدار نیست و هایپراستارها خلوت شدهاند و رکود حاکم شده، هجوم نبرده و نخریده بودند آیا باز هم قیمت کالا و ارزگران میشد؟! اگر میشد چقدر؟! چرا تجربه ترکیه را ندیده گرفتیم و همینطور تجربه سونامی چندسال قبل ژاپن را ؟!
و در ایران شوک ٥٩٨ سال ١٣٦٧ را ؟!
برخی رسانه ها و کانالهای خبری بطور مداوم گزارشها واخباری منتشر می کنند و میخواهند القا کنند که این کاهش قیمت دلار موقت است و مجدداً در نیمهآبان قیمت ارز، طلا و دلار بالا میرود تا مردم در یک حالت ترس و دلهره بمانند، محتکران احتکار کنند و در این میان آمریکا به اهداف خود برسد. آمریکایی که توسط فردی پیشبینی ناپذیر اداره میشود وپایبند هیچ اصلی در حقوق بینالملل نیست.
اگر با هوشیاری و خونسردی عمل کنیم نه دلالان سودجو به نتیجه میرسند نه آمریکا و محتکران.
در همین زمینه سخنی هم باید با حاکمان گفت که چون مطلب طولانی شد در شماره آینده به آن خواهیم پرداخت.