روایت است در این روزگاری که سپری میکنیم، اوضاع مالیه ایران قاطی پاتی است و یحتمل چند صباحی نگذرد که زبانم لال شیر تو شیر و قمر در عقرب گردد و هکذا و هکذا.
دوش در نوشتهجاتم غور میکردم و در تحلیلاتم سیر مینمودم و در اندیشه اقتصاد ایران بودم. دانستم اقتصاد این مملکت به «وارونگی» دچار همی گردیده و در حال «کلّه ملقو» زدن است بی کم و کاست!!
میگویید نه؟ اندکی صبر پیشه کنید و دندان بر جگر بنهید تا بگویم.
١- تا بوده و نبوده، کاسبان و بازاریان همیشه در انتظار مشتری لحظه شماری میکردند و خاک قدوم او را توتیای چشم، که از در برسد و خرید همیکند و کسب و کار را رونق همی دهد و هکذا و هکذا.
اما اکنون مشتری که از در دکان وارد میشود، او را بسی کممحل نموده از او روی بر میگردانند که نکند جنسی از آنها بخرد و آنها متحمل ضرر و زیان گردند. و این از شگفتیهای روزگار ما است!
اهل بازار گویند: قیمتها لحظه شمار است و انصاف در فرار و بازار بیقرار.
ما نیز در تب و تاب که اگر جنس را بفروشیم، فرداروز بهای آن دو و سه برابر شود و ما حیف و دریغ خوریم که چرا فروختهایم و ای کاش قلم مشتری خُرد میگشت و وارد دکان ما نمیشد و ای کاش از مغازههای دیگر خریده بود و چنین و چنان.
آنها گویند: ما اگر جنس را امروز بفروشیم، بیشترینه سود آن ٣٠ درصد است و اگر نفروشیم ١٠٠ درصد و ٢٠٠ درصد گران شود. پس عقل حکم کند که جنس را نگه داریم و با سود بیشتر بفروشیم. پس سود و منفعت در آن است که روزها دَرِ دکان بگشاییم و تا شب مگس بپرانیم و شاد همیباشیم که مشتری نداشتهایم.
شگفتا و شگفتا از این بلبشو!
این از کلّهملقوی اول اقتصادی!
٢- روزگاری نه چندان دور اتباع کشور دوست و برادر افغانستان که از نابسامانی اوضاع بلاد خود به تنگ آمده بودند و کار و کسبی نداشتند، به سوی ایران گسیل همی شدند و به کارهای توانفرسا مشغول همیگشتند.
آنها ریال و تومان ایران را جمع مینمودند و به حساب خود در افغانستان حواله میکردند. آن زمان ریال ایران قدر و منزلت داشت. حتی قبلتر از آن هم اطباع هندی به وفور در ایران حضور داشتند و طبابت میکردند.
اما چندی است افاغنه شریف از ریال ما ناامید گشته راه برگشت پیش گرفته در حال رفتن به موطن خود هستند.
ترسم روزی برسد که برادران ایرانی هم به هوای پول افغانی، به کشور مجاور بروند و کارهای طاقتفرسا کنند و به افغانی مزد بگیرند و کذا و کذا. وای بر چنین روزی اگر برسد!!
این هم از کلّهملقوی دوم اقتصادی!
حال نگریستید که اقتصاد ایران به «وارونگی» دچار همی گشته و کلهملقو میزند بیکم و کاست؟!
شاعر پارسیسُرای (عطار) گوید:
ما چاره به کار خویش چون سازیم
چو جمله به کار خویش حیرانیم
*****
و اما واژهگزینی این هفته:
شکر شکن شوند همه طوطیان هند
زین قندپارسی که به بنگاله میرود
زین پس به جای واژه بیگانه، نامأنوس و مطرود «توسعه اقتصادی» بگویید:
کلّه ملقوی اقتصادی، بلبشوی اقتصادی، قمر در عقرب.
*****
تا درودی دگر بار ... بدرود
میرزای نیریزی