پول نیست. قدرت خرید نیست. خرید و فروش نیست. توان خرید جهیزیه نیست. بزمها و جشنهای عروسی مثل قبل نیست. آری، خیلی از چیزها تغییر کرده.
گرانی باعث شده بسیاری از رسوم عوض شود و خیلی از چیزها محدود اما... با وجود همهی اینها هنوز هستند کسانی که برای خرید ازهم سبقت میگیرند، چشم و همچشمی میکنند و در این آشفتهبازار دست از مقایسه خود با دیگران برنمیدارند.
راه دوری نرویم... نمونهاش همین خرید سیسمونی، چیزی که برای اکثر ما اتفاق افتاده و به روشنی آن را دیدهایم، چیزی که در این وانفسای گرانی، نه مثل خرید جهیزیه، ولی خب به خانوادهها فشار میآورد.
هر چه در توانمان داشتیم خریدیم
مهین همایونی ۱۱ سال پیش برای تولد نوهاش سیسمونی خریده.
میگوید: همان موقع حدود دو میلیون و نیم سیسمونی خریدم.
بعضیها از صفر میگیرند تا پنج سالگی، اما ما هر چه در توانمان داشتیم خریدیم.
اهل چشم و همچشمی نبودیم، نه خودم نه دخترم.
از آن دخترهایی نبود که بگوید همعروسم فلان چیز را داشته من هم همان را میخواهم.
برای بچه دو دست سایز صفر خریدم و دو دست سایز یک.
مهمان هم دعوت نکردم که بخواهم سیسمونی را نشان بدهم.
برای جهیزیه هم همینطور.
آن زمان قیمتها مناسبتر بود.
الان یک خرید جزئی سیسمونی بالای ۱۵-۱۶ میلیون تومان است.
حتی خیلیها برای بچه طلا میخرند که من طلا هم نخریدم.
قدرت خرید مردم اینروزها طوری شده که خرید سیسمونی که جای خود دارد، به خاطر مخارج، مردم تمایلی برای بچهدار شدن هم ندارند.
بیل و کلنگ باغبانی برای جهیزیه!
سمیه خانمی است که با پسرش در خیابان است.
خودش را سمیه مادر سامان معرفی میکند و میگوید:
هفت سال پیش که مادرم برایم سیمونی خرید، چیزی حدود یک و نیم میلیون تومان هزینه آن شد.
البته کمد و تختخواب نگرفتم.
شیراز بودم و تخت و کمد جاگیر بود.
گفتم چه کاری است؟ هزینهی بیخودی است.
چون اکثر بچهها که تا پنج شش سالگی و حتی بیشتر روی تخت نمیخوابند.
کالسکه خیلی کاربرد داشت، اما از کَریر هم زیاد استفاده نکردم.
خب سیسمونیهای امروزی نسبت به قبل خیلی فانتزیتر شده و کسانی که میخواهند خرید کنند، نه تنها در خرید سیسمونی بلکه در خرید هر چیزی، بیشتر به ظاهر جنس توجه دارند تا کیفیت آن.
البته من فکر میکنم این روزها برای چشم و همچشمی کردن هم باید پول داشت، نمونهاش یکی از اقوام خودمان که تا بیل و کلنگ باغبانی برای جهیزیه دخترش گرفته بود، اما خب ما نه، یعنی نداشتیم که بخریم.
سیسمونیهای قدیم با امروز قابل مقایسه نیست
مهین دبیری خانمی است که شش سال پیش برای خرید سیسمونی دختر و نوهاش حدود ۵-۶ میلیون تومان هزینه کرده است.
میگوید: خرید وسایل اضافی کار درستی نیست.
به هر حال بچه در حال رشد است و دوست دارد برخی از وسایل مانند اسباببازی و... را خودش انتخاب کند.
بعضیها طوری خرید میکنند که تا شش سالگی بچه وسایلش تأمین باشد که خب این فایدهای ندارد.
این که اتاق بچه را پر کنی پر از وسایلی که به درد نمیخورد چه فایدهای دارد؟ وسیله باید کاربردی باشد، کم و باکیفیت. بعضیها میگویند تخت و کمد فایدهای ندارد، اما من تخت بزرگتری برای بچه گرفتم و آن را به گونهای انتخاب کردم که به دردش بخورد.
چیزهای اضافی برای دخترم نخریدم، اما گفتم اگر بعد چیزی موردنیازت بود که من نخریده بودم، بگو خودم میخرم.
شاید باورتان نشود، اما زمانی که مادرم برای من سیسمونی آورد، شاید به پنج هزار تومان هم نرسید.
چند دست لباس مختصر و گهوارهای که به صورت تختخواب هم بسته میشد.
البته خیلیها همان تخت گهوارهای را هم نداشتند و با یک گهواره ساده چند بچه را بزرگ میکردند.
اصلاً با سیسمونیهای امروزی قابل مقایسه نبود.
وسایل بازی هم همینطور، یک عروسک پلاستیکی میدادیم دست بچههایمان و با ابر و پولک تزئین میکردیم و بچهها با همین دلخوش و قانع بودند، اما بچههای امروز چه؟ انواع و اقسام عروسکها و وسایل بازی را دارند و باز هم ناراضیاند.
سال به سال، قربون پارسال
خانم م. چهار دختر دارد و تا به حال سه بار سیسمونی خریده.
میگوید: پدرم درآمده.
در این بازار و با این خرج و مخارج گران مگر میشود دختر شوهر داد؟ خدا از باعث و بانی این گرانیها نگذرد.
خدا کند دخترهایم سالم باشند و به شادی از وسایلشان استفاده کنند، اما مگر میشود چیزی خرید؟ خدا میداند تا سه تا دخترم را شوهر دادم و جهیزیه و سیسمونی خریدم پوستم کنده شد.
به قول قدیمیها سال به سال قربون پارسال! روزبهروز چیزها گرانتر میشود.
مشغول جهیزیه خریدن برای این یکی هستم، آن یکی باردار میشود.
برای این یکی سیسمونی میخرم، برای آن یکی خواستگار میآید. همین ۷- ۸ ماه پیش برای دخترم مختصر سیسمونی خریدم که ۱۰-۱۲ میلیون تومان شد، آن هم چه؟ چند دست لباس ساده و حوله و پوشک و چهار تا صابون و شامپو و قوطی شیر.
نه طلا خریدم، نه تخت و نه کمد، نه سرویس غذا، نه اسباببازی آنچنانی.
یعنی نداشتم که بخرم، اما مگر میشد همین را هم نخرید؟ یاد همان زمان قدیم بخیر.
مثل الان که نبود.
پارچهای را به عنوان گهواره میبستند از این سر اتاق به آن سر اتاق و با همان ۷-۸ بچه را بزرگ میکردند، والا بچههای قدیم سالمتر از بچههای الان هم بودند، اما الان چه؟ مردم نه اعصاب دارند نه پولی برای خرید.
هر کسی باید به جیبش نگاه کند
شهلا رونقزاده نوهاش چهل روز پیش به دنیا آمده.
سیسمونی که برای نوهاش خریده حدود ۵۰ میلیون تومان شده، با این وجود میگوید:
اینکه بگویم خیلی زیاد هم گرفتم نه، سعی کردم وسایل باکیفیت و لوکس بخرم، اما اضافی نه.
الان سرویس حوله از ۱۰۰ هزار تومانی هست تا ۸۰۰- ۷۰۰ هزار تومانی که من همان ۷۰۰ هزار تومانی را انتخاب کردم. فکر میکنم خرید تخت و کمد هم بستگی به خانه دارد.
کسانی که خانه دارند اگر بتوانند تخت و کمد هم برای سیسمونی بخرند چه بهتر، اما کسانی که خانه ندارند، نخرند بهتر است، چون در اسبابکشیها، جابجا کردن آن سخت است.
البته قبول دارم که خیلی از چیزها هم اضافی است، مثلاً خیلی از آدمها هم سبد حمل میخرند هم کَریر که هر دو یک کار را انجام میدهد.
من خودم سبد حمل را نخریدم.
یک پستانک ارتودنسی برای بچه را میگویند ۱۵۰ هزار تومان، ۱۷۰ هزار تومان هم زنجیر تزئینی آن است که روی هم رفته میشود ۳۲۰ هزار تومان، الان من زنجیر را که نه، ولی پستانک را برای بچه خریدهام که آن را پس میزند و اصلاً از آن استفاده نشده.
از آن طرف اسباببازیها هم خیلی گران است.
دو تکه اسباببازی ساده را میگویند ۹۰۰ هزار تومان که البته میشود آنها را نخرید.
خیلیها آش درست میکنند و سیسمونی را به دیگران نشان میدهند، که ما این کار را هم نکردیم.
حتی طلا هم نخریدیم که اگر میخواستیم بخریم باید بالای صد میلیون تومان هزینه میکردیم.
من فکر میکنم هر کس باید برای خرید نه تنها سیسمونی بلکه هرچیزی، به جیبش نگاه کند.
خیلیها توان خرید ندارند، وام میگیرند و قرض میکنند تا به قول معروف جلوی بقیه کم نیاورند که این اصلاً کار درستی نیست. اگر نباشد، سادهتر هم میشود زندگی کرد.
نمونهاش خودم، زمانی که باردار بودم و مادرم میخواست برای نوزادم سیسمونی بیاورد، گهوارهی برادرم را که دیگر کاربردی نداشت رنگ زد و گذاشت روی سیسمونی بچه من که من هم هیچ اعتراضی نکردم، شاید باور نکنید، اما ده تا از بچههای همسایه و اقوام با همان گهواره بزرگ شدهاند.
سیسمونی افراطی
مریم ۵۲ ساله دختر ندارد، اما از خرید سیسمونی که میپرسم میگوید:
نمونههای افراطیاش را زیاد دیدهام، خصوصاً در اقوام همسرم که چه برای خرید جهیزیه و چه سیسمونی خیلی رقابتی کار میکنند.
نمونهاش هم همین خواهرشوهر خودم.
پنج سال پیش سیسمونی برای دخترش خرید که دهان همه وا ماند.
همان سال نزدیک ۲۰۰-۳۰۰ میلیون تومان هزینه کرده بود. چهها که نخرید.
دو تا تخت، کودکی و نوجوانی! میز لوازمالتحریر برای نوزاد به دنیا نیامده! شاید باور نکنید، اما ۲۴ تا لاک و خیلی چیزهای دیگر که اصلاً در خاطرم نیست.
همان سال خواهرشوهرم به اندازهی یک جهیزیه دختر، سیسمونی خریده بود. برای دیدن سیسمونی همه را دعوت کرد و انواع و اقسام میوهها و شیرینیهای خانگی را داد.
چند تکه طلا برای بچه گرفت و بعد از اینکه به دنیا آمد، همه را برای شام دعوت کرد و در تالار شام داد.
نه اینکه وضع مالی خواهرشوهرم بد بود، اما نه آنقدرها که بخواهد تا این حد خرج کند.
وسایلی که خیلی از آنها به درد بچه نخورد و از آن استفاده نشد.
خب اینها کارهای غلطی است، نیست؟ خیلیها را دیدهام که با یک گهواره ساده چند بچه بزرگ کردهاند، لباسهای بچه بزرگتر را به تن بچه کوچکتر پوشاندهاند و هیچ اتفاق خاصی هم نیفتاده.
خیلیها در خرید وسایل اولیه هم مشکل دارند
فرخنده محمدی از فروشندگان لوازم سیسمونی است.
اصلیترین وسایل سیسمونی را لباس و وسایل بهداشتی مانند پستونک دهنی، شیشه شیر و... میداند و معتقد است وسایل تزئینی مانند تشک بازی، راکر کودک و... آنقدرها هم مورد نیاز نیست.
میگوید: خیلیها هستند که در خرید وسایل اولیه هم مشکل دارند. نمیتوانند همهی وسایل را یکجا بخرند، از همان اول خرد خرد خرید میکنند، بعضیها، اما قدرت خرید دارند، یکجا خرید میکنند و برایشان هزینه مهم نیست.
البته ما برای کسانی که در خرید سیسمونی مشکل دارند وام قرضالحسنه تا سقف ۱۰ میلیون تومان هم میدهیم تا بتوانند حداقل لوازم سیسمونی را بخرند.
از خاطراتش که میپرسم میگوید:
یک نفر برای خرید سیسمونی به مغازهامان آمد و نوزادش به دنیا نیامده، همسرش از دنیا رفت که این خاطره تلخی بود.
بعضیها خرید میکنند که جنینشان سقط میشود و این خیلی ناراحتکننده است.
البته کسانی هم که به مغازه میآیند و بعد میبینیم بچههایشان بزرگ شدهاند.
مگر ما خودمان در زمان قدیم تخت و کمد داشتیم؟
معصومه زحل از افراد دیگری است که مغازه فروش سیسمونی دارد.
بیشترین فروشی که تابه حال داشته ۱۵ میلیون تومان بوده.
میگوید: من خودم مغازه سیسمونی دارم، اما بعضی از چیزها واقعاً آنطور که باید و شاید نیاز نیست، مثل تخت و کمد یا سرویس کالسکه.
مگر ما خودمان در زمان قدیم تخت و کمد داشتیم؟ بله، بعضی چیزها مثل لباس، وسایل بهداشتی، شامپو، صابون و تا حدودی گهواره مورد نیاز است، اما باقی وسایل نه.
الان اغلب مردم در خرید همان وسایل اولیه سیسمونی هم مشکل دارند.
افرادی هستند که برای سیسمونی میآیند و سه میلیون بیشتر خرید نمیکنند.
کسی بوده که آمده شامپو گرفته و نداشته که صابون بخرد، گفته با همان شامپو بدن بچه را هم میشویم.
اوضاع اقتصادی مردم بد است و این چشم و همچشمیها هم روزگار مردم را سیاهتر کرده. مگر زمان قدیم مادران ما چکار میکردند؟ با یک تکه صابون و چند تا کهنه بچه بزرگ میکردند.
نه خبری از دستمال مرطوب بود، نه سرویس غذاخوری، نه محافظ کهنه... یک گهواره بود و یک قابلمه کوچک که در آن کته درست میکردند، بچههایشان هم دکتر و مهندس میشدند نه مثل بچههای الان که از پس خودشان هم برنمیآیند.
سعی میکنیم تا آنجا که میتوانیم مردم را راهنمایی کنیم، به عنوان مثال من به مشتریها میگویم برای نوزاد بیشتر از دو دست لباس صفر نیاز نیست یا فلان چیز را اگر ارزانتر هم برداری کارت راه میافتد. سعی میکنیم خدایی کار کنیم نه فقط برای جیب خودمان.
از خاطراتش که میپرسم میگوید:
همیشه چوب سادگیامان را میخوریم و فکر میکنیم مردم هم مثل خودمان هستند، البته اغلب مشتریها خوبند، اما هستند کسانی که سرمان کلاه گذاشتهاند.
طرف آمده کفش برداشته گفته همسرم در ماشین است، میبرم آن را به او نشان بدهم، بعد رفته و نیامده.
کسی بوده کارت ملیاش را چهار سال پیش گرو گذاشته و ۴-۵ میلیون سیسمونی برده و رفته به امان خدا و حتی نیامده کارت ملیاش را تحویل بگیرد.
ما سعی میکنیم سود زیادی روی کارهایمان نکشیم، کاش مردم هم ما را درک کنند.