طنز و تفکر
قطعاً در همین فضای منحوس مجازی (که هر چه مشکل مادی و معنوی و شخصی و عمومی و کوچک و بزرگ و شناخته و ناشناخته داریم، بر سر آن خالی میکنیم و همه ضعف و ناتوانی و بیمقداری خود را به گردن آن میاندازیم) نامه یکی از سرداران شهید معزز را دیدهاید که کتباً از دولت وقت تقاضا میکند حقوق حدود ١٦ هزار تومانی ایشان را به حدود ٦ هزار تومان کاهش داده و مابقی را به هر نحوی که صلاح میداند، به مستضعفان کمک کند (روحش شاد و راهش پررهرو). تعجبآور نیست، آن روزها از این دست ایثار و فداکاری بسیار بود. رفتاری که بعد از آن سالها اگر نگوییم اصلاً؛ لااقل خیلی کم مشاهده کردهایم، و متأسفانه حتی عکس آن را بسیار دیدهایم.
در دیزی باز بوده و خیلیها احساس کردند سفره متعلق به جد بزرگوارشان است و حیا را درون باغچه، که نه، درون فاضلاب منزلشان چال فرموده و هر چه خواستند با محتویات سفره کردند و آنقدر خوردند که از تمام سوراخهای بدنشان بیرون زد.
امروز افرادی را داریم که حدود چهل شغل را قبضه فرمودهاند، افرادی را داریم که دست کم دو بار در طول عمرشان به بازنشستگی نایل آمدهاند و کوتاه نمیآیند.
از آن طرف جوانانی داریم که مدارج علمی را طی کرده و بیکارند و جوانی خود را بر باد رفته میدانند و دستشان به هیچ موهبت زندگی نمیرسد. واقعاً مشکل امروز ما، چند نخ موی این و آن،و یا برگزاری یک کنسرت هنری (که نیاز روانی جامعه را تأمین میکند) نیست. مشکل این است که جوانی که چهل ساله شده، نیمی از دین خود را نتوانسته با ازدواج کامل کند، نیم دیگرش را هم به خاطر بیکاری و اقتصاد اختاپوسی بر باد رفته میبیند و این پیمانه آبِ راکد، اینقدر مقابل چشمانش تبعیض و اقدام ناروا دیده که بالاخره به جوش آمده. نمیدانم چرا نمیخواهیم بشنویم. چرا نمیخواهیم جوانان را جایگزین کارمندان هشتاد ساله کنیم. البته که حقوق بازنشستگی هم کفاف نمیدهد ولی جوان ما که ابتدای راه است، مصیبتش بیشتر است از یک فردی که آرد خود را بیخته و الک را آویخته.
شغل شرافتمندانه را دولت باید برای جوانان تأمین کند و از زیر این مسئولیت قانونی شانه خالی نکند. حتی اگر شده با کاهش سن بازنشستگی و جایگزین کردن جوانانی که تمام آرزوهای خود را بر باد رفته میبینند.
از بنده آسیبپذیر بپذیرید که بیکاری، مادر مشکلات امروزی است و به تنهایی درصد بالایی از گرفتاریها و فسادها و حتی طلاقها و سایر معضلات اجتماعی را مرتفع میکند. مسئولان عزیز! بالا غیرتاً اگر شما خیالی ندارید و غرق در بهشت آمالتان هستید، ما دلمان در گرو این خاک است؛ دلمان در گرو همین جوانانی است که اگر خدای نخواسته جنگی درگیرد، دشمن را چنان ناامید میکنند که به گور پدرش خرخنده بزند. لطفاً گوشهای خود را اگر سنگین هستند، شستشویی دهید و وجدانتان را اگر خواب است، تلنگری بزنید تا بیدار شود و صدای جوانان را بشنوید تا مشکلات داخلی زمینهساز نفوذ اجنبی نشود و لاشخورهایی که سالها در کمین این مرز و بوم نشستهاند، امیدشان را با خود به گور برند.
آقایان مسئول! وقتی مردم دغدغه تأمین کالاهای اساسی خود را دارند، شما از حقوقهای بیست میلیونی و امتیازات خاص و واریز سرریز حقوقهای نجومی خود به عابربانکهای عزیزانتان (به خاطر دور زدن قانون) فاکتور بگیرید.
ارادتمند مسئولینی که از دل مردم برآمدهاند: آسیبپذیر
نظر شما