در شماره ۳۶۰ نوشتاری با عنوان «استبدادچیست؟» تقدیم خوانندگان عزیز شد. در ادامه آن مبحث در نوشتار این هفته به اثرگذاری استبداد بر علم، علما و دانشمندان میپردازیم. این مقاله را که بر مبنای نظریات متفکر مسلمان عبدالرحمان کواکبی می نگاریم برگرفته از کتاب «طبیعت استبداد» نوشته این دانشمند است. از آنجا که کواکبی به عنوان یک دانشمند طعم تلخ و جانگداز استبداد سلطان عبد الحمید عثمانی را چشیده بود از ترس گزند سلطان مستبد، کتاب خود را بی نام منتشر کرد.
کواکبی به درستی بر این باور است که استبداد مانع علم است و مستبد خواهان جهل و نادانی مردم است. لذا مینگارد: «موافق غرض مستبد نیست که رعیت به نورعلم منور گردند»(1) چون استبداد در سایه جهل رشد میکند و قوام مییابد.
این متفکر اسلامی قدرت علم را به مراتب بالاتر از قدرت سلطنت دانسته و مینویسد: «علم را سلطنتی قوی تر از همه سلطنتها میباشد.»(2) مستبد در برابر دانشمندانِ بلند طبع که هیچ گاه تن به چاپلوسی و تأیید استبداد نمیدهند، احساس حقارت و کوچکی میکند؛ لذا چشم دیدن چنین کسانی را ندارد. اما زمانی که «مجبوراً به دانشمندی از قبیل طبیب یا مهندس محتاج گردد، کسی را از ایشان که کوچک نفس و متملق باشد اختیار کند.»(3)
عوام که بهرهای از علم ندارند معمولاً از استبداد هراسانند و لذا چشم و گوش بسته فرمانبر مستبد هستند. «عوام قدرت مستبد و اسباب روزی او باشند. با خود ایشان بر ایشان حمله نماید و چون اسیر شان کند، از شوکت او خرم شوند و چون اموالشان را غصب نماید او را بر باقی گذاشتن جانشان ستایش کنند.»(4)
کواکبی فرمانبری عوام از مستبد را ناشی از ترس می داند. ترس حاصل بی دانشی و نادانی است. « بعضی از امتهای گذشته چنان دیدند که مضر ترین چیزها (برای) انسان جهل است و مضرترین آثار جهل ترس است.»(5)
کواکبی در روانشناسی مستبدان بر این باور است که آنان همیشه در حال ترس به سر میبرند و احساس امنیت نمیکنند. وی ترس مستبد را از خشم و نفرت مردم میداند و لذا دائم در خوف آن است که رعیت آگاه شوند و بر او شورش کنند. «... و طرفه العینی بر زندگی خویش ایمن نبوَد و خود شکی نیست که ترس مستبد از کینه رعیت افزونتر از ترس رعیت از آسیب او باشد.»(6) کواکبی ترس مستبدان را ترس از جان و انتقام مردم و ترس مردم را ناشی از دست دادن لقمهای نان و دربه دری میداند.
این دانشمند گریزان از استبداد سلاطین عثمانی که خود را خلیفه مینامیدند، در مورد اثر استبداد بر علم به این نتیجه میرسد که «نور علم را خاموش ساخته، رعیت را در جهل باقی گذارد.»(7)
البته حکومت های مستبد در دوران جدید سعی میکنند علم را ابزار توجیه گر قدرت و سلطه خود کنند؛ مانند نظام کمونیستی شوروی سابق. پس از انقلاب سوسیالیستی روسیه در سال ۱۹۱۷ حزب کمونیست دانشگاهها را مجبور ساخت که محتوای علوم را در جهت تأیید فلسفه مارکسیسم تغییر دهند. برای رسیدن به این هدف «در تمام دانشگاهها گروه های ایدئولوژیک تشکیل شد و گروههای کثیری برای تدریس رشتههایی مانند اقتصاد سیاسی، فلسفه مارکسیستی و فلسفه علم استخدام شدند. گذراندن امتحانات در مبانی ایدئولوژیک مارکسیسم- لنینیسم نیز همه جا اجباری گردید و حتی استادان قدیمی و سالخورده نیز برای ادامه کار به ناچار در این دوره ها شرکت کردند[...]در علوم انسانی و اجتماعی مشکل مدرسین بسیار زیاد بود، چرا که می بایستی بنیادهای اقتصادی، فلسفی، سیاسی، تاریخی و اجتماعی نظام کمونیستی را از نظر علمی توجیه کنند. علاوه بر این نقش دیگر این دانشمندان توجیه تصمیمات سیاسی بود. تنها هدف آنها از پژوهش و آموزش یافتن دلایل علمی در راه توجیه سیاستهای اقتصادی و اجتماعی و سیاسی در سطح ملی و بینالمللی بود، هدفی که در مواردی ناموفق میماند و افراد موظف به پرداخت خسارت های آن بودند.»(8) این مسئله باعث شد پس از فروپاشی شوروی «علوم انسانی در شرایطی بسیار دشوار قرار گیرند. تعداد زیادی از استادان فلسفه مارکسیسم، اقتصاد سیاسی و تاریخ در اتحاد جماهیر شوروی سابق و اروپای شرقی هم شغل خود را از دست دادند و هم از لحاظ علمی احساس تهی شدن از موجودیت علمی خویش پیدا کردند. موضوع درس آنها تقریباً به یکباره ناپدید شد. استادان ناچار شدند متدرجاً از علم ایدئولوژی زدائی کنند.»(9)
آری این نتیجه دخالت قدرت و حکومت در حوزه علم و دانش است.
شاد و سالم و موفق باشید
پی نوشت:
1- کواکبی، سید عبد الرحمان(1390) طبیعت استبداد، به کوشش و ویرایش غلام رضا امامی، تهران: نشر علم، ص 73
2- همان، ص 75 3 - همان، ص 75
4 - همان، ص 76 5 - همان، ص 77
6 - همان، ص 77 7 - همان، ص 78
8- محسنی، منوچهر (1393) مبانی جامعه شناسی علم، تهران: طهوری ، ص 139 9- همان، ص 138
نظر شما