ماجراهای من و بیبی
شوکت خانم همانطور که دم در ایستاده بود گفت:
- تف تو روم بیبی، روم سیا... به جون خودُم، به جون بچام، اگه لازم نداشتم اصن حرفُشم نیزدم، ولی خودتون که بِتر میفَمین، چن وخته مُراد سرکار نرفته، هیچی تو خونه ندریم، ای پولواَم خو چی نی، ولی بازم یَی گوشِی کار ره میگیره...
بیبی پشت چشمی نازک کرد و گرههای صورتش بیشتر رفت توی هم...
- خیلِ خو شوکت، نیخوا اِقد بنالی... تو خو میفَمی اگه من داشتم میدادم دیه نیخواس اِقد بیگی... حالام باشه، بینم میتونم تا صب برت یَی کاریش کنم یا نه...
شوکت خانم بدون اینکه حرف خاصی بزند خداحافظی سادهای کرد و رفت...
شوکت که رفت، رو کردم به بیبی...
- بیبی شوکت چی میگه؟
بیبی همانطور که اخمهایش توی هم بود گفت:
- کور بودی ندیدی؟ اومدَود بری پولُش... من نیدونمَ مردم چرو ایطو ندید بدید شدن؟ چرا بری یَی تومن پول ایطو میکنن؟ بوگو زن، تو رو منِ پیرزن خَجِلت نکشیدی اسم پول اُردی؟ واویلا مردم چه چش سفید شدن بَخدا... همسَیهام همسَیا قدیم...
- چرا ازش پول گرفتین بیبی؟ کِی بوده؟
- پارسال ننه، بری هو مریضیم بود، قوت تو خونه نداشتم، دیه یَی یَی تومنی اَ شوکت اسِدم!
- یَنی از پارسال تاحالا شما هنوز پول شوکت خانوم رو پس ندادین بیبی؟
- نع...
- وا، خو چرا بیبی؟ بنده خدا حتماً نیاز داره که اومده دنبال پولش...
- بیخود کرده نیاز دره، بعدُشم میه تو وکیل وصی مردُمی؟ تا من یَی حرفی میزنم، بیبی ایطو بیبی اوطو...
- من که چیزی نگفتم بیبی... من فقط میگم بهتره وقتی از کسی پول قرض میگیریم زودتر بهش برگردونیم تا اگه دوباره کارمون لنگ شد طرف بهمون اعتماد کنه و قرض بده، بعدشم دیدین که این بنده خدا میگفت الان شوهرش بیکاره و نیاز داره...
بیبی چشمانش را بست و دهانش را باز کرد....
- واااااااااااااای دختر، میگم ندَرم الان... نَدرم پول، تو زبون آدم حالیت میشه؟ داشتم خو میدادَمُش... دیه لازم نبود تو بِخی یاد من بیدی...
ده دقیقهای ساکت بودم و چیزی نگفتم که صدای تلفن سکوت خانه را شکست...
بیبی نیم خیز شد روی تلفن...
- اَلووو... اَلووووو.... مش موسی شما هَسی؟ چه خَور؟ شما خوبی خدارِشکر؟ قربونُت برم... ایشالا که سالم باشی و سِیَهت همیشه رو سر ما باشه. چیچی؟ مِخی بیری دِه خونِی قاسم؟ هااااا، خوب کاری میکنی... ایشالا به سلامتی. کارتُت چیطو شده؟ کار نیکنه؟ هاااا. والا من خو اَ کارت سر در نییَرَم... نه... نه... میگم حالا کارتُت کار نیکنه، پول لازم دری بیا کارت منه بُسون، هاااا... یَی پن شیش میلیونی توشه. نهههه... من خو حالا لازم ندَرم... ماخام چکار؟ میه فرقی میکنه؟ اینا چه حرفیه؟ چه دس من باشه چه دسِ تو باشه... نه... اصلاً وِیسا الان خودُم برت مییَرم...ها... اومدَم اومدَم...
بیبی که تلفن را قطع کرد، نگاهم کرد و گفت:
- یاد بیگیر... آدم بویه تو جون هَمسَیَش باشه!!!!
گلابتون
نظر شما