محمد جلالی، هورگان:
این روزها اگر گوشه گوشه شهر را نگاه کنید زنان تنهایی را میبینید که سر در باکسهای زباله کردهاند و اقدام به جمعآوری ضایعات میکنند یا کودکانی را مشاهده میکنید که با گونیهای بسیار بزرگ در حال جابجایی ضایعات هستند.
شاید در ابتدا از خودمان سؤال کنیم که چرا وضعیت اقتصاد کشور اینگونه شده تا این افراد به جمعآوری مواد بازیافتی کشانده شوند.
دیگر کمتر صدای رانندگانی با خودروهای خاص و فریادهای «لاستیک کهنه، رادیاتور کهنه، پلاستیک کهنه میخریم» را میشنویم؛...
چون هر آنچه که باید جمعآوری شود توسط این زبالهگردها جمع میگردد!
در نگاه اول احساسات بر عقل غلبه میکند اما وقتی که به پشت پرده این مسائل نگاه میکنیم آنچه که میبینیم تمام واقعیت نیست!
زباله برای اعتیاد!
مرد میانسالی که مدتهاست به دام اعتیاد افتاده در پاسخ به ما میگوید: به خانوادهام قول دادم که یا ترک کنم یا هزینه مواد را خودم تأمین نمایم و همین سبب شده تا روزانه اقدام به جمعآوری پلاستیک و کارتن کنم و خدا را شکر هزینه موادم تأمین میشود.
بهتر است کار کنم
با پسر کوچکی که در حال جمعآوری ضایعات است وارد گفتگو میشوم او که از استانهای شرقی کشور میباشد و به همراه پدر که کارگر فاضلاب شهری است به نیریز آمده، خود را ۹ ساله معرفی میکند و میگوید: عصرها بعد از مدرسه به جمعآوری پلاستیک، آهن، کارتن و هر چه که باشد میپردازم و چه بهتر که قوطیهای آلومینیومی باشد چون با قیمت مناسبتری از من میخرند.
بر اساس گفتههای خودش، مادرش در یکی از رستورانهای شهر مشغول به کار میباشد و وقتی از او میپرسم برای پول کار را میکنی یا تفریح میگوید: مگر پول چیز بدی است؟ وقتی کسی در خانه نیست و من تنها هستم بهتر است کار کنم.
کار ما توی سرش خورده
برای اینکه بیشتر از عمق ماجرا سر در بیاوریم به یکی از محلههای قدیمی شهر نیریز که مرکز خرید و فروش ضایعات میباشد مراجعه میکنم.
خانهای با انبوهی از پلاستیک، آهن، کارتن و گونیهای بسیار بزرگی که این ضایعات در آن قرار دارد.
با کسی که خیلی سریع مشغول جداسازی وسائل است وارد گفتگو شدم؛ او میگوید: برادرم مسئولیت اینجا را دارد اما وضعیت خیلی بدتر از قبل شده و قیمت مواد بازیافتی بسیار پایین آمده است. هر چیزی را که نگاه کنید چند برابر شده اما کار ما توی سرش خرده است.
وی از بیماری همسرش و ناتوانی خودش میگوید: همه ما به نوعی سربار برادرم شدهایم. مگر در روز چقدر مواد بازیافتی درآمد دارد تا او بتواند همه خانواده را حمایت کند.
٥ چیز را نمیخرم!
به سراغ خداداد قرهچاهی یکی از خریداران مواد بازیافتی میرویم.
او با خنده و به سرعت به گونهای که متوجه نمیشوم چه وسایلی را گفت، میگوید: به غیر از چوب، تایر، فرش، کفش و شیشه هر چیزی که روی زمین وجود داشته باشد میخرم.
مدتی بر روی تختی که پشت دخل برای خود در نظر گرفته بود، مینشینم.
بازار شده با،زار!
فضای مغازه کمی عجیب اما جالب است. گوشه گوشه آن متنی چسبانده و شعری را نوشته که از میان همه آنها جالبتر این بود: «بازار شده با، زار!»
علیرغم اینکه نزدیکهای ظهر به آنجا رفته بودم اما مغازه خالی از فروشندگان مواد ضایعاتی نمیشد.
هر لحظه کسی با یک گونی پر از مواد ضایعاتی میآمد. یکی کارگر فاضلاب بود که به همراه سرکارگر خود آمده بود تا لولههایی را که به تیشههای کارگران خورده، بفروشد و در آخر هم سهمش را با کارگری دیگر و سرکارگر تقسیم کرد و رفت.
دیگری کودکی بود که از راه مدرسه چند تکه پلاستیک و کارتن جمع کرده بود و منتظر بود تا ٢ هزار تومانیاش را بگیرد.
پیرزنی فرتوت هم با دعای خیر کردن قرهچاهی وسایلش را میدهد و بیشتر از آنچه را که دارد، طلب پول میکند و میرود.
اما آنچه که بیشتر از همه توجه من را جلب میکند تعداد زیاد افرادی هستند که به دام اعتیاد گرفتار شده بودند.
یکی از آنها با اشاره به پلاستیک بزرگ در دستش میگفت: این حاصل جمعآوری مواد بازیافتی در طی ۲ ساعت است که حدوداً بین ۱۰ تا ۱۲ هزار تومان میشد.
او گفت: باز هم عصر وقت میگذارم تا پول بیشتری گیرم بیاید و بدهی خودت(خریدار) را هم کم کن.
تعداد معتادین کاملاً بر دیگر افراد غلبه میکرد.
اما افراد عجیب و غریب هم کم نبود.
کارمندان هم مشتری ما هستند!
قرهچاهی میگفت: ما کارمندانی داریم که با ما کار میکنند و از آنجایی که خجالت میکشند مستقیم مواد بازیافتی را بیاورند غالباً تلفنی هماهنگ میکنند و در یک وقت خلوت میآیند و وسائل جمعآوری شده را تحویل میدهند و این یک روند هفتگی است.
او معتقد است جمعآوری مواد بازیافتی برای تمیزی بیشتر شهر مفید است و میگوید: اگر همین افراد اقدام به جمعآوری مواد بازیافتی نمیکردند حجم این مواد بیشتر از ٢-٣ خودروی جمعآوری زباله میشد که هر روز راهی سایت زباله میشوند.
ضمن اینکه منبع درآمدی هم برای این افراد به شمار میرود. اینها کسانی هستند که با همین کار حداقل مواد و یا سیگار خود را تهیه میکنند.
باید مراقب وسائل دزدی باشیم
از مشکلات کارش میپرسم و او میگوید: با توجه به اینکه ما با افرادی سر و کار داریم که نمیشود چندان به آنها اطمینان کرد باید خیلی مراقب باشیم که مبادا وسائل دزدی نباشد و بیایند و به ما بفروشند.
در این رابطه نیروی انتظامی بارها به ما تذکر داده است مثلاً اگر قرار باشد سیمهای مسی را خریداری کنیم حتماً باید زبالهگرد نباشند بلکه کسی باشد که شناخته شده باشد ولی در عین حال باز هم من در دفتر خود اطلاعات مربوط به فروش آن وسیله را یادداشت میکنم.
در همین لحظه یکی از از تعمیرکاران خودرو با انبوهی از قطعات اسقاطی ماشین وارد مغازه میشود.
در بین وسائل انواع قطعات خودرو، سیمهای مسی و آهنهای قراضه از کار افتاده وجود دارد.
میگوید: میخواهم محیط مغازه را درست کنم و به همین دلیل این مسائل دیگر به کارم نمیآید و برای فروش آوردهام.
تصور نمیکردم رقم خاصی شود اما نزدیک به ١٥٠ هزار تومان همین خورده وسایل شد؛ دفترش را باز میکند و با گرفتن اطلاعات فرد به همراه شماره تلفن مبلغ را به او میدهد.
قیمتهای جالب!
از قرهچاهی قیمتها را سؤال میکنم و او میگوید:
- کاغذ و کارتن ۱۱۰۰ تومان البته در گرانیها به ۱۶۰۰ تومان هم رسید.
- آهن ۲۰۰۰ تومان. پیش از این دو هزار و ۳۰۰ تومان بود.
- پلاستیک ۱۵۰۰ تومان که پیش از این هر کیلو ۱۸۰۰ تومان قیمت میشد.
- آلومینیوم هم قیمت مناسبی دارد آلومینیوم خشک ۱۰۰۰۰ و آلومینیوم نرم ۱۳۰۰۰ تومان قیمت دارد.
مس هم از قیمت قابل توجهای برخوردار است و هر کیلو ۳۸۰۰۰ تومان خرید و فروش میشود.
با این قیمتهایی که اعلام میکند توجیهپذیر بودن زبالهگردی چندان هم غیر منطقی نیست.
صندوق گوساله
دائماً از صندوقچه کوچکی که با قفلی بزرگ در گوشه مغازه نصب شده پولی را خارج میکند و به مشتریان میدهد و جالبتر آنکه روی صندوق نوشته «صندوق گوساله» و وقتی از او سؤال میکنم چرا این اسم را برای صندوقچهی پولش انتخاب کرده، با خنده میگوید: خوب پولش به اندازه گوساله است و به گاو نمیرسد.
میخندد و میگوید: هرچند چندین و چند بار همین گاو صندوق را کندهاند و بردهاند.
بازیافت به پیمانکار سپرده میشود
حال شهرداری نیریز بنا دارد در یک اقدام ضربتی تمامی این مراکز ضایعاتی را جمعآوری کند و صفر تا صد زبالههای قابل بازیافت را به پیمانکار واگذار نماید.
بر اساس گفتههای حاج محمدی مسئول خدمات شهر شهرداری نیریز زبالهگردهایی که توانایی کار کردن داشته باشند زیر نظر پیمانکار با حقوق اداره کار، استخدام میشوند اما آنها باید به سایت زباله بروند و در آنجا کار کنند و شهر خالی از خرید و فروش ضایعات خواهد شد.
تفکیک زباله روی خودرو
برای روشنتر شدن مسئله به همراه حامد فرغت شهردار و حاج محمدی مسئول خدمات شهر گشتی در نیریز میزنیم.
ناگهان در یکی از خیابانها خودروی روباز زباله را مشاهده میکنیم.
شهردار از راننده درخواست میکند که خود را به این خودرو برساند با نزدیکتر شدن به آن مشخص میشود که کارگر در حال جمعآوری وسائل بازیافتی است و وانتی هم در پایین منتظر است تا گونیهای بازیافت را تحویل بگیرد.
شهردار میگوید: خوب نگاه کنید به جای اینکه هر چه سریعتر زبالههای سطح شهر جمعآوری شود کارگر در بالای ماشین مشغول جمعآوری ضایعات است و همین باعث میشود تا هم زبالهها با تأخیر جمعآوری شود و هم فکرو ذکر کارگر به دنبال جمعآوری مواد بازیافتی باشد.
در همین بین مدارک وانت باری که در کنار خودرو جمعآوری زباله قرار داشت توسط مسئول خدمات شهری ضبط میشود تا برای تعیین تکلیف به شهرداری مراجعه کند.
ویروسی که منتشر شده!
حاج محمدی در تکمیل صحبتهای شهردار میگوید: با به کارگیری خودروهای پرس زباله دیگر این امکان وجود ندارد تا کارگر بتواند نسبت به جمعآوری مواد بازیافتی اقدام کند و عملاً سرعت جمعآوری زبالهها در سطح شهر بیش از پیش افزایش مییابد.
حامد فرغت هم میگوید: متأسفانه وقتی ما در خیابان و کوچهها زبالهگردی را میبینیم بسیار تحت تأثیر قرار میگیریم اما کار به جایی رسیده است که این مسئله روز به روز در حال گسترش است.
یک روز یک کودک غیر بومی دست به این کار زد اما حالا کودکان نیریزی که غالباً از سطح درآمد مناسبی برخوردار نیستند به این کار روی آوردهاند و این یک خطر جدی برای خانوادهها میباشد و قطعاً شهرداری با ساماندهی جمعآوری زباله به این وضعیت خاتمه خواهد داد.
زوایای پنهان زباله گردی
گزارش خود را با یک نکته نه چندان خوشایند به پایان میرسانم.
کودکی در یکی از مراکز بازیافت زباله ایستاده بود تا پلاستیکهای خود را تحویل دهد به جای درخواست پول، از مسئول آنجا میخواهد تا چند نخ سیگار به او بدهد و آنجا بود که تازه متوجه شدم پشت زبالهگردیها معضلات و مشکلات اجتماعی بسیاری وجود دارد که از چشمان بسیاری پنهان مانده است.
قرهچاهی خریدار ضایعات با مغازهای متفاوت
خودرو جمعآوری زباله و کارگران مشغول تفکیک