تعداد بازدید: ۷۲
کد خبر: ۲۰۰۲۷
تاریخ انتشار: ۱۵ ارديبهشت ۱۴۰۳ - ۲۲:۰۰ - 2024 04 May
گزارش اختصاصی نی‌ریزان فارس از بازار کتاب
نمایشگاه بین‌المللی کتاب تهران، ۱۹ تا ۲۹ اردی‌بهشت در مصلای امام خمینی برگزار می‌شود
خبرنگار: فاطمه زردشتی نی ریزی

عکس: سعیده صحراگرد

یک زمانی نه گوشی‌های امروزی درکار بود، نه اینترنتی، نه واتساپی، نه اینستاگرامی، نه ایتایی؛ آن روز‌ها خبری از گرانی‌های امروز هم نبود، فراغت مردم بیشتر بود و شاید همین دلیلی بود بر مطالعه بیشتر آنها...

مشغله فکری و کتاب‌های مظلوم

معصومه زحلی ۵۸ ساله است و در حال حاضر اصلاً اهل‌کتاب‌خواندن نیست. البته آن‌طور که می‌گوید، چندین سال پیش کتاب می‌خوانده و خصوصاً به کتاب‌های طب سنتی و بیماری‌ها علاقه خاصی داشته؛ اما از وقتی شوهرش از دنیا رفته، قید کتاب و مطالعه را به کلی زده!

می‌گوید: «شوهرم بسیار اهل کتاب بود و کتابخانه‌ای بزرگ با تعداد زیادی کتاب داشت. از وقتی از دنیا رفت، بسیاری از کتابهایش را بخشیدم و قید کتاب‌خواندن را زدم. خدا رحمت کند او را، به کتابهایش علاقه خاصی داشت؛ به طوری که بعد از بخشیدن کتابهایش، به خواب یکی از اقوام آمده و گلایه کرده بود که چرا آن‌ها را نگه نداشته‌ام. نمی‌شود دروغ گفت و از تأثیر کتاب غافل شد، کتاب خواندن تأثیر زیادی در زندگی انسان دارد. مگر می‌شود کتاب در مورد تربیت کودک خواند و کودکِ خوبی تربیت نکرد؟ مگر می‌شود کتاب در مورد همسرداری خواند و رفتار خوبی با همسر نداشت؟ مسلماً تأثیر خود را دارد؛ منتها الان این قدر مشکلات، مشغله فکری و گرفتاری‌های مردم زیاد شده که کسی به دنبال کتاب نمی‌رود. جدای از آن نمی‌شود از گوشی‌ها و برنامه‌های تلویزیون هم غافل شد. زمان ما نه خبری از گوشی بود و نه برنامه‌های تلویزیون و همین ما را به سمت کتاب می‌کشاند.»

فراری از کتاب

نیما ۲۸ ساله از کتاب فراری است.  ‌

می‌گوید: «یادم نمی‌آید تا به حال کتابی خریده یا خوانده باشم. فقط یک بار دوستم کتاب شعری به من هدیه داد که بعد‌ها آن را نخوانده، به دوست دیگرم هدیه کردم! کلاً با کتاب خواندن رابطه خوبی ندارم و کتاب‌های درسی را هم به زور می‌خواندم. البته روزنامه یا مجله‌ای دستم بیاید، ورقی می‌زنم و گاهی مطالب آن را می‌خوانم؛ اما کتاب نه!»

در مورد تأثیر خواندن کتاب در زندگی افراد می‌گوید: «دروغ چرا؟ تابه‌حال کتابی نخوانده‌ام که بدانم تأثیرگذار است یا نه!»

قیمت بالا و معضل موبایل

وحیده ۳۰ سال دارد و تا ۵-۴ سال پیش یعنی دوران مجردی، کتابخوان بوده و الان نه.  

درگیری‌های فکری، کارِ خانه و گوشی‌های امروزی را عامل اصلی کتاب نخواندن افراد می‌داند و می‌گوید: «خودِ من! عاشق کتاب‌های انگیزشی بودم و از حق نگذریم چقدر هم خواندن آنها، دیدم را به زندگی مثبت می‌کرد؛ اما از وقتی این کتاب‌ها را نمی‌خوانم، منفی‌نگر و منفی‌باف شده‌ام. خدایی وقت نمی‌کنم و مدام ذهنم درگیر چیز‌های متفاوت است. مردم دیگر آن‌طور که باید و شاید سراغ کتاب نمی‌روند و حتی اگر بخواهند کتاب هم بخوانند، از طریق گوشی آن را می‌خوانند؛ چون قیمت کتاب‌ها خیلی زیاد است و کتاب‌های کتابخانه‌ها هم آن‌چنان به‌روز نیست.»

خسرو مزیدی‌مرادی، کشاورز، دیپلمه و ۶۱ ساله است. اهل مطالعه است، کمدی پر از کتاب دارد و شب‌ها تا کتاب نخواند، خوابش نمی‌برد. برایش هم فرقی ندارد؛ از کتاب شعرو داستان گرفته تا وصایای امام و کتاب‌های شهید چمران...

گران‌شدن جنس‌ها و درگیری مردم را عامل اصلی پایین آمدن میزان مطالعه در جامعه می‌داند و می‌گوید: «مردم حق دارند کتاب نخوانند، دنبال یک لقمه نان هستند و وقت نمی‌کنند. خودِ من، اگر بخواهم در روز کتاب بخوانم، از کار و بدبختی‌ام می‌مانم. کتاب‌خواندن وقت می‌خواهد و هر چند در زندگی آدم بی‌تأثیر نیست، اما برای آدم آب و نان نمی‌شود؛ آن هم با این مشکلات زیاد امروزی. خصوصاً این که قیمت کتاب‌ها بسیار گران است. من اگر کتابی مجانی به دستم برسد، آن را می‌خوانم؛ وگرنه اصلاً کتاب نمی‌خرم.»

روح مرده کتابخوانی

محبوبه حاجی‌پور ۴۲ ساله، از دیگر کسانی است که مشکلات زندگی و گرانی کتاب را از دلایل عمده کتاب نخواندن افراد می‌داند.  

می‌گوید: «۲۴ یا ۲۵ سالم که بود کم و بیش می‌خواندم؛ اما الان اصلاً. کلاً آدم‌ها و خصوصاً بچه‌های امروزی اهل کتاب و مطالعه نیستند. درس‌های مدرسه‌شان را به زور می‌خوانند چه برسد به کتاب‌های دیگر. نمونه‌اش یکی از همین زن‌های اقوام خودمان؛ به دخترش اصرار پشت اصرار که می‌خواهی بروی دانشگاه که چه بشود؟! برو کار آرایشگری یاد بگیر که فردا بدون پارتی شغلی داشته باشی و دستت توی جیب خودت باشد!»

محمد ۶۰ ساله از دیگر کسانی است که وضعیت بد اقتصادی را عامل نخریدن و نخواندن کتاب می‌داند.  ‌

می‌گوید: «روحیه کتاب‌خواندن در افراد مُرده. اکثر مردم دو شغله شده‌اند و وقت و نیرویی برای کتاب‌خواندن ندارند. منِ بازنشسته ترجیح می‌دهم به جای این که کتاب مورد علاقه ام را که بالغ بر ۳۰۰-۲۰۰ هزار تومان است بخرم، به جای آن نیم کیلو گوشت برای زن و بچه‌ام بخرم. قبلاً یعنی چند سال پیش کتاب‌های شهید چمران و دیگر کتاب‌ها را زیاد می‌خریدم و می‌خواندم؛ اما چندین سال است دور کتاب نرفته‌ام و یادم نمی‌آید آخرین کتابی که خوانده‌ام چه بوده. مردم دل و دماغی برای خواندن کتاب ندارند. نمی‌دانم، شاید اگر همان طور که نمایندگان مجلس برای خودشان حقوق بالا تصویب می‌کنند، یک دهم این حقوق را هم برای مردم عادی و بازنشسته‌ها تصویب کنند، دل و دماغ کتاب‌خواندن افراد کم‌کم‌به جای خودش برگردد!»

کافه کتاب، امیدی برای تولد دوباره فرهنگ کتابخوانی

حسین صادقیار کتابفروشی دارد و گران شدن کتاب‌ها را دلیل اصلی پایین‌آمدن میزان مطالعه در جامعه می‌داند.

می‌گوید: «نسبت به ده سال گذشته، ۹۰ درصد کتابخوان‌هایمان کم شده! مردم کتاب نمی‌خرند و کسانی هم که می‌خرند، مجبورند و به خریدن کتاب‌های درسی، کمک‌درسی، کنکوری و آموزشی اکتفا می‌کنند. قیمت کتاب‌ها نسبت به دو سال پیش حدود پنج برابر شده و قیمت آن هفته‌ای افزایش می‌یابد. تا همین چهار پنج سال پیش مردم کلی رمان، داستان و کتاب تاریخی می‌خریدند؛ اما الان خرید این کتاب‌ها تقریباً صفر شده است. تمام رمان‌های ما در کتابفروشی‌امان که جزو کتاب‌های معروف هستند و حرفی برای گفتن دارند، قیمتشان بالای دویست هزار تومان است. مدت‌ها است یارانه کتاب را حذف کرده‌اند و اگر کتاب ارزان شود، مسلماً تعداد افراد متقاضی هم بیشتر می‌شود. البته در این میان از نقش گوشی‌ها هم نمی‌توان گذشت.»

ادامه می‌دهد: «مردم برای خرید کتاب مشکل دارند و کتاب‌های روز هم در هیچ‌کدام از کتابخانه‌های نی‌ریز نیست. اگر من یکی از مسئولان شهر بودم، کتابخانه‌ای مجهز در زمینه‌های روان‌شناسی، تاریخی و داستانی دایر می‌کردم تا مردم بتوانند از آن بهره‌مند شوند. البته ما جدیداً برای کتابخوان کردن افراد، مکانی به نام کافه‌کتاب راه‌اندازی کرده‌ایم که مردم کتاب‌های موردنظرشان را از کتابفروشی برمی‌دارند، به کافه‌کتاب که دقیقاً کنار کتابفروشی است می‌روند، در آنجا قهوه‌ای می‌نوشند، چند صفحه از کتاب را می‌خوانند و سپس در صورت تمایل آن را می‌خرند. خب این کار مدت‌ها است در ایران ابداع شده و رونق خوبی هم گرفته. استقبال در نی‌ریز هم برای شروع بد نبوده و ما امیدواریم بیشتر شود. البته ما خودمان در نی‌ریز انتشاراتی داریم و تاکنون بالغ بر ۲۰ عنوان کتاب چاپ کرده‌ایم. یکی از کتاب‌های مطرح چاپ‌شده، کتاب چهارجلدی خط آقای ایثارگر (خوشنویس نی‌ریزی) بوده است که در مدارس هم تدریس می‌شود.»

مشتری ما کم نشده

رضا یلدایی از فروشندگان کتاب است که در ماه حدود ۸۰۰ جلد کتاب می‌فروشد؛ کتاب‌هایی که بیشتر آن‌ها کنکوری و کمک‌درسی است.

افزایش قیمت کتاب را نسبت به سال قبل حدود ۴۰-۳۰ درصد می‌داند و در مورد کم‌شدن میزان مطالعه مردم می‌گوید: «دغدغه‌ها و مشغله‌های مردم زیاد شده و قیمت کتاب نیز تا حدودی تأثیرگذار است؛ البته این در مورد مشتری‌های ما صدق نمی‌کند. بیشتر مشتری‌های ما کسانی هستند که از قبل خرید می‌کردند و بیشتر از قیمت، کیفیت، ترجمه و انتشاراتی کتاب برایشان مهم است. از این رو تقریباً ریزش نداشته‌اند و همچنان همان کتاب‌های باکیفیت را می‌خرند.»

در مورد این که چه کنیم تا سطح مطالعه در جامعه زیاد شود، می‌گوید: «کتاب‌خواندن فرهنگ‌سازی می‌خواهد. باید از مدارس و خانواده‌ها فرهنگ‌سازی و الگوسازی شروع شود؛ یعنی از زمانی که شخصیت دانش‌آموز و کودک در حال شکل گیری است. در غیر این صورت زمانی که به سن نوجوانی می‌رسند، انگیزه‌ای برای کتاب‌خواندن ندارند. البته جدا از این تأکید می‌کنم کسانی که می‌خواهند کتاب بخوانند، کتابی با ترجمه و انتشاراتی خوب بخوانند؛ چون هر کتابی ارزش خواندن ندارد. در این مورد مسئولان هم می‌توانند فعال باشند؛ به عنوان مثال اگر من رئیس آموزش و پرورش بودم، ساعتی در کلاس‌های هفتگی را به مطالعه اختصاص می‌دادم و حتی از ناشر‌ها و مترجم‌های خوب دعوت می‌کردم و سعی می‌کردم حتماً به عناوین مختلف کتاب‌هدیه دهم. البته کتاب‌های خوب؛ چون متأسفانه سازمان‌ها اگر بخواهند کتابی هدیه دهند، اغلب از کتاب‌های خوب استفاده نمی‌کنند و بیشتر ظاهر قضیه را حفظ می‌کنند.»

نبود ثبات اقتصادی در کتاب، افزایش کتاب‌های کپی و زیرمیزی، برگزاری نمایشگاه‌های کتابی که کتاب‌های خوب در آن عرضه نمی‌شود و نبود نیروی ماهر را از مشکلات کتاب‌فروشان می‌داند و می‌گوید: «البته ما در کتابفروشی‌امان به کار خرید و فروش کتاب‌های دست‌دوم نیز مشغولیم. گران‌شدن کتاب‌ها قدرت خرید مردم را کم کرده و این کمک‌زیادی به کسانی است که قدرت خرید کتاب‌های نو را ندارند. از آن طرف کسانی هم که کتابهایشان را لازم ندارند، آن را می‌فروشند و در ازاء آن کتاب جدید می‌خرند.»

یلدایی در مورد خاطراتش در کتابفروشی می‌گوید: «سال اول که قسمت عمومی کتابفرشی را راه انداخته بودم، آخر شب و آخر ساعت کاری‌ام خانمی مراجعه کرد و خواست کتاب‌های عمومی از انتشارات خوب را به ایشان معرفی کنم. خب من در حالی که خسته بودم، نزدیک چهل پنجاه عنوان کتاب به ایشان معرفی کردم و توقع داشتم در پایان یک کتاب یا نهایتاً دو جلد از آن‌ها را انتخاب کند. در کمال ناباوری دیدم ایشان همه آن کتاب‌ها را خرید که واقعاً خستگی من بیرون رفت و برایم خیلی جالب بود هنوز آدم‌هایی در نی‌ریز هستند که دغدغه کتاب دارند.»

گم شدن کتاب در دغدغه‌های روزمره

نظر شما
حروفي را كه در تصوير مي‌بينيد عينا در فيلد مقابلش وارد كنيد
پربازدیدها