مارین سورسکو
شاعر، نمایشنامهنویس، مترجم و داستاننویس، زاده ۱۹۳۶ در رومانی. در رشته زبانهای مدرن تحصیل کرد. از ۱۹۵۹ شروع به نوشتن شعر کرد و از سال ۱۹۶۳ به ویراستاری نشریات ادبی مشغول شد. در سال ۱۹۶۴ نخستین کتابش را با نام «تنها میان شاعران» منتشر کرد. پس از انقلاب 1989، بی وابستگی به هیچ گروه سیاسی، در سالهای 95-1993، وزیر فرهنگ آن کشور شد که به علت بیماری این مقام را رها کرد. در اواخر زندگی از سرطان ریه و دیابت رنج میبرد و نهایتاً در دسامبر ۱۹۹۶ در شصت سالگی از دنیا رفت. مشهور است سورسکو که برنده جوایز ملی و بینالمللی متعددی بود، نامزد دریافت جایزه نوبل ادبیات هم شده بود...
سورسکو را یکی از اصیلترین صداهای ادبیات رومانی دانستهاند؛ نابغهای مالیخولیایی. شعر او ساده است و هولناک؛ او از زندگی میگوید و مبارزه روح با جهان مادی. شعر او صحنهی نبرد است؛ ترکیب هوشمندانهای از طنز، بینش عمیق و آگاهی از خواستههای روح انسان و همین بهکار او قدرت میدهد.
«در نیم کره من شب شده بود» و «ابرم در آسمان درد میکند» از آثار اوست.
*****
یکدیگر را میشناسیم
روزی روی زمین
دیدمات
من یک طرف زمین راه میرفتم
و تو یک طرف دیگرش.
میتوانم بگویم چگونه بودی.
آه، شبیه همهی زنهای دیگر بودی.
ببین، هنوز صورتت را
به خاطر دارم.
عصبی شدم
و از صمیم دل چیزهایی به تو گفتم
اما صدایم را نمیشنیدی.
میان ما اتومبیلها میرفتند و میآمدند
و آبها بود و کوهها
و همه زمین.
به چشمهایم نگاه کردی
اما چه میدانستی؟
در نیمکره من
شب شده بود.
دستت را بالا بردی: ابری را نوازش کردی
دست انداختم روی شانه یک برگ.
******
دلم به حال پروانهها میسوزد
وقتی چراغ را خاموش میکنم؛
و خفاشها
وقتی چراغ را روشن میکنم
نمیشود قدمی برداشت
بدون اینکه کسی برنجد؟
نظر شما