امشب قرار است میهمان بیاید.
یک دورهمیِ سادهی بدون شام! زنِ خانه از صبح مشغول بشور و بساب است و دائم به جان بچهها و شوهرش غُر میزند. واقعاً هم حق دارد. خانه بههمریز است و هرچه میپلکد تمام نمیشود. پذیرایی و بعد از آن دستشویی، حیاط، گلخانه، اتاق بچهها، کمد اسباببازی، آشپزخانه، داخل کابینتها و حتی توی یخچال ... و در یک کلام، همهی سوراخ سمبههایی که ممکن است میهمانها سرکی به آن بکشند و ببینند و پی به «شلختگی» آنها ببرند.
کارِ زنِ خانه نیم ساعت مانده به حضور میهمانها تمام میشود. یک خانهی تمیز و مرتب و برقافتاده، پر از انرژی مثبت. اما ...
نایی برای بانوی خانه نمانده و در یک کلام، له و لورده شده. آنقدر خسته است که دوست دارد میهمانها زودتر بروند و او ولو شود داخل رختخواب و تا فردا ظهر بخوابد.
این حکایتِ آشنایی است مگر نه؟! همه ما با آن مواجه شدهایم.
این نقطهی مقابلِ همین ۵۰-۶۰ سال پیش خانوادههای ماست. آنطور که شنیدهایم آن زمان درِ خانه همیشه باز بوده و غذای مادر روی بار. هرکسی آمد، خوش آمد. نهایت، آبی یا نانی به غذا میافزودند و مینشستند پای سفره.
این تغییراتِ فرهنگی عمیق که از زمین تا آسمان است، در خیلی جنبههای زندگی اتفاق افتاده و در یک کلام زندگیها را سخت کرده. برای نمونه، تهیه جهاز برای دختر، که به واقع پدرِ «پدر عروس» را در میآورد و او را زیرِ بارِ سنگینترین بدهیها و وامها میبَرد. برای چه؟ که آبرویی برای دخترش و خانواده بخرد. تقصیری هم البته ندارد. فقط پر کردن یخچال تازهعروس چندین میلیون تومان آب میخورد که چه؟ همهی زنها شبِ عروسی بیایند و ببینند و دهانشان باز بماند.
این ظاهرسازیها و نمایشِ یک دکور زیبا و بینقص از زندگی، با ورود شبکههای مجازی و بویژه اینستاگرام تشدید شده. نگاهی کنید به صفحههای پرشمار از دوستان و اقوام دور و نزدیک. بیشترِ پستها نمایشِ یک زندگیِ تزئین شده است. روابط زن و شوهر در حد رؤیایی، تفریحات آنچنانی، سفرههای رنگارنگ، جشن تولدهای جورواجور، دکورهای عجیب و غریب، و یک خوشبختی بینقص.... که البته بیشترشان مصنوعی است. نقابی که رویِ صورتِ زندگی میزنیم تا خودمان را بسیار بهتر از آنچه هستیم نشان دهیم.
متأسفانه گاهی این نقاب کنار میرود و میبینیم زن و شویی که یک عالمه عکس و فیلم از خوشبختیهای «یکهویی» خود گذاشتهاند، کارشان به طلاق میکشد و چقدر دردآور است که باید برگردند و همه آنها را پاک کنند.
همین طرز تفکر غالب است که گاهی میهمانی را به عذاب تبدیل میکند و عروس شدن دخترها را عقب میاندازد و پسرها را وادار به تجرد میکند. این طرز رفتار البته در غرب هم جریان دارد. اما ظاهراً امسال با چالشهای جدی مواجه شده.
در مقاله جدیدی که بیبیسی منتشر کرده آورده که این سبک زندگی به تازگی با واکنشهای شدیدی روبرو شده که البته جای تعجب هم ندارد؛ این نوع از اهداف مرتبط با سبک زندگی برای بیشتر مردم غیرقابل دستیابی است. جدای از آن، زندگی کردن به این سبک به پول و زمان زیادی نیاز دارد و میتواند خستهکننده هم باشد. مرتب کردن خانه برای همه شفابخش نیست و حتی برای برخی میتواند دردناک هم باشد.
بزرگترین اپلیکیشن در سال گذشته «BeReal» (واقعی باش) بود. این اپلیکیشن کاربران را ترغیب میکرد هر روز، هر کجا که هستند و هر کاری که انجام میدهند، در لحظهای غیرقابل پیشبینی عکس بگیرند و به اشتراک بگذارند. هدف از ساخت این اپلیکیشن ارائه تصویری کاملاً متضاد با محتوای غیرواقعی و به شدت صحنهسازی شدهای است که به دیدن آن عادت کردهایم.
اخیراً در شبکههای اجتماعی مردم از «خودِ واقعیِ» خودشان عکس و فیلم میگیرند و منتشر میکنند و ابایی هم ندارند که شلختگی خودشان را به نمایش بگذارند.
حتی سلبریتیهای زن، عکس بدون آرایش خود را منتشر میکنند تا به مردم یاد بدهند که «خودِ واقعی» باشند و از زندگی ریاکارانه و تصنعی پرهیز کنند. خدا را چه دیدی، شاید به تدریج در حال بازگشت به زندگی واقعی و به دور از ریاکاری قدیم هستیم البته در شکل و شمایل مدرن آن.
شاید بد نباشد دیدِ عمومیِ جامعه به وظایف بانوی خانه عوض شود. یک بانو، از آن همه زحمت برای ساختنِ یک خانهی مرتب رؤیایی و پخت غذهای آنچنانی رها شود و بیشتر کتاب بخواند، ورزش کند، با دوستانش وقت بگذراند، با بچهها بازی کند، با شوهر به گفتگو بنشیند، و از میهمانی دادن لذت ببرد.
به امید بازگشت به خودِ واقعی و دوست داشتنِ «خودمان» با همه نقصهایی که داریم.
چنین باد