تعداد بازدید: ۱۲۶
کد خبر: ۱۶۶۰۹
تاریخ انتشار: ۱۰ ارديبهشت ۱۴۰۲ - ۰۷:۴۴ - 2023 30 April
کافه کتاب
انتشارات: افق/ 144 صفحه
نویسنده : حمیدرضا شاه‌آبادی

رمان دیلماج برای نخستین بار در 1385 خورشیدی منتشر شد و توانست به توفیقاتی برسد؛ از جمله کاندیدای جایزه‌ روزی روزگاری، برنده‌ لوح تقدیر جایزه‌ ادبی و رمان متفاوت و همچنین جایزه‌ شهید غنی‌پور.

دیلماج درباره‌ زندگی و افکار شخصی به نام میرزایوسف‌خان مستوفی، معروف به «دیلماج» است. کسی که با توجه به لقبش، 10 سال در دستگاه انطباعات ناصرالدین‌شاه و مظفرالدین‌شاه به ترجمه‌ متون و روزنامه‌جات فرانسه به فارسی مشغول بوده.

کتاب، ساختاری تاریخی تخیلی دارد و سرگشتگی‌های یک انسان روشنفکر در دوره قاجار را به تصویر کشیده است. شخصیت خیالی «دیلماج» گرچه در تاریخ ادبیات داستانی بی‌سابقه نیست اما می‌توان از آن به عنوان حرکتی کم‌سابقه یاد کرد.

نفوذ در دوران‌های مختلف و ساخت و ساز شخصیت‌هایی مربوط به یک برهه از تاریخ، ابتکاری است که بسیاری از نویسندگان متقدم ایران به نحو شایسته‌ای از آن استفاده کرده‌ و آثاری از خود به یادگار گذاشته‌اند.

از ویژگی‌های خوب این رمان، طراحی زبان آن است. زبان اثر نه نثر سخت‌خوان منشیانه‌ مستوفیان دربار ناصری است و نه نثر معیار یا رسمی امروزی. با این حال زبان رمان، فاصله‌ تاریخی 1303 تا به امروز را به‌خوبی نشان می‌دهد.

نمونه‌ای از متن کتاب:
سال‌های عاشقی میرزایوسف شاید از آرام‌ترین سال‌های زندگی اوست. خلاف دیگر عشاق، او از خود آشفتگی و اضطراب نشان نمی‌دهد و در راه وصل بی‌تابی نمی‌کند، گویی پیش از آنکه به فکر وصل باشد از عاشقی‌کردن لذت می‌برد. لذت هجران در کنار امیدی آرام‌بخش نسبت به وصل در آینده، وجود او را لبریز کرده و او سه سال از دوران جوانی‌اش را سرشار از این لذت پشت سر گذاشته است. خود او در رساله‌ی عشقیه نوشته است: «اگر امید به وصل در دل عاشق باشد و معشوق را دور از دست نینگارد در هجران لذتی است که در وصل نیست. چرا که اصل عاشقی در هجران است و عشق را معنایی جز فراق نیست.» اگر چه میرزایوسف این رساله را در سال‌های بعد یعنی پس از پایان ناخوشایند داستان عشقش به زینت نوشته است، اما از لابه‌لای سطور آن می‌توان فهمید که او سال‌های عاشقی خود را به آرامی و دور از آشفتگی و اضطراب سپری کرده است. در طول این سال‌ها، میرزایوسف فقط یک بار احساس آشفتگی و بی‌قراری کرده و آن زمانی است که زینت، خانه فروغی‌ها را ترک می‌کند. چرا که «شهرت تعلیم آوازش به توسط مرد نامحرم در میان مردم پیچیده، سکونت بیشتر او در خانه هم برای خود او و هم برای محمدحسین خان بدنامی به بار می‌آورد و ای بسا بساط تعلیم نوباوگان یکسره برچیده می‌شد. پس ترک منزل کرده و گاه از شخص محمدحسین خان در خانه خودشان درس می‌گرفت.»

دیلماج

نظر شما
حروفي را كه در تصوير مي‌بينيد عينا در فيلد مقابلش وارد كنيد
پربازدیدها