در برخی آیات قرآن اشاره شده که انسان میتواند در عین حال که با ایمان است، بیایمان باشد «و بیشتر آنها که مدعى ایمان به خدا هستند، مشرکند (یوسف، ۱۰۶)» این در حالی است که اکثر مردم با پندار این که اهل ایمان هستند، خود را برگزیده و نجات یافته میدانند. این مسئله آنقدر اهمیت دارد که در قرآن چندین بار به آن پرداخته شده است. مثلاً «آنها گفتند: «هیچ کس، جز یهود یا نصارى، هرگز داخل بهشت نخواهد شد.» این آرزوى آنهاست! بگو: «اگر راست مىگویید، دلیل خود را (بر این موضوع) بیاورید!» (بقره ۱۱۱)» در این آیه خداوند این تفکر باطل را که یهود و نصارا داشتند، مورد نقد و توبیخ قرار داده و فرموده است که چنین تفکراتی، ادعا و آرزویی بیش نیست. البته چنین پنداری تنها متعلق به یهود و نصارا نیست و دیگران نیز ممکن است ادعایی شبیه به آن داشته و به دلیل قرار گرفتن در سلک یک گروه و فرقه خاص، تنها خود را اهل نجات و رستگاری بدانند. اما قرآن با صراحت اعلام میکند که گروهبندیها و فرقه فرقه شدنها هیچ تأثیری در سعادت و رستگاری انسان ندارد. بلکه تنها ایمان به خدا و عمل صالح نجاتبخش انسان است «آرى، کسى که روى خود را تسلیم خدا کند و نیکوکار باشد، پاداش او نزد پروردگارش ثابت است؛ نه ترسى بر آنهاست و نه غمگین مىشوند. (بنا بر این، بهشت خدا در انحصار هیچ گروهى نیست.) (بقره ۱۱۲)»
زندهیاد علامه طباطبایی ذیل این آیه شریفه فرمودهاند معنا و مفهوم آیه این است که: «أن السعادة لا تدور مدار الاسم و لا کرامة لأحد على الله إلا بحقیقة الإیمان و العبودیة/ سعادت انسان دائر مدار هیچ اسم و رسمی نیست و هیچ کس نزد خدا دارای کرامت نیست مگر کسی که به حقیقت ایمان و عبودیت رسیده باشد. (المیزان، ج ۱، ص ۲۵۸)» در واقع این آیه، اصالت را از نامها میگیرد و میگوید ایمان و نیکوکاری ملاک سعادت است.
حال با توجه به این نکته که در قرآن کریم مکرراً مطرح شده و تنها به برخی از موارد آن اشاره شد، مشخص میشود که همین موضوع، به شکل دیگری در میان مذاهب اسلامی مطرح است. اگر عنوان یک پیامبر را یدک کشیدن و انتساب به یک آیین الهی نمیتواند برای انسان سعادت آفرین باشد و نمیتواند جایگزین ایمان و عمل صالح باشد، در میان مذاهبی که در داخل اسلام هم وجود دارد؛ همین ملاک وجود دارد.
هیچکس با هیچ اسمی، در عالم آخرت نمیتواند خود را اهل نجات و سعادت بداند، در حالی که بهرهای از حقیقت نداشته باشد. اینجاست که باید به این نکته اشاره شود که برخی از ما شیعیا ن از امیرالمؤمنین (ع) چه حظ و بهرهای بردهایم؟ ما مفتخر به این نام هستیم و به شخصیت بزرگ امیرالمؤمنین علی علیهالسلام انتساب پیدا کردهایم. ولی آیا این نام و انتساب برای نجات انسان کافی است؟ آیا این ادعا جای حقیقت را میگیرد؟ آیا امیرالمؤمنین در غدیر معرفی شد تا این نام زنده باشد، یا امیرالمؤمنین در غدیر معرفی شد تا با این نام، «حقیقت» زنده بماند؟ عدالت، معنویت و اخلاق زنده بماند؟ اکنون عدالت، اخلاق و معنویت علوی کجاست؟ نباید به این موضوع فکر کرد که بین زندگی ما و زندگی علیبن ابیطالب؛ چه نسبتی وجود دارد؟ اگر همه دلخوشی انسان این باشد که به نام علیبن ابیطالب منتسب است و این که در کشوری زندگی میکند که شهادت ثالثه در مأذنهها به گوش میرسد، و رسانهها دائماً از علیبن ابیطالب سخن میگویند، کافی است؟ آیا تنها با تکیه به نام حضرت، حقیقت عدالت علوی، در جامعه و نظام اسلامی تحقق پیدا کرده است؟ اگر شخصی که با تشیّع آشنا نیست، وضع جامعه، نظام اجتماعی، نظام سیاسی، نظام قضایی و نظام اقتصادی ما را مطالعه و با کشورهای دیگر که انتسابی به علی بن ابیطالب ندارند، مقایسه کرد، به یک تفاوت روشن و آشکار میرسد که در این کشور وضع عدالت، وضع اخلاق، وضع انسانیت و ... متفاوت است؟ آیا واقعاً چنین تفاوت آشکار و برجستهای در انتساب به امیرالمؤمنین (ع)، در صحنه واقعیت و عمل وجود دارد؟ اگر این واقعیت، در مقایسه با جوامع دیگر خود را نشان دهد، معلوم میشود ما به یک موفقیت دست یافتهایم؛ و اگر تفاوت معناداری وجود ندارد و شرایط ما با کشورهای دیگر نه تنها متفاوت نیست و امتیازی ندارد بلکه به عکس، چه بسا در برخی از جنبهها، نقصان و آسیب بیشتری داشته باشد، در این حال باید سؤال کرد: پس نام امیرالمؤمنین (ع) در زندگی ما چه تأثیری داشته است؟
مرحوم کلینی در کتاب شریف کافی روایتی از امام باقر علیهالسلام نقل کرده که بسیار قابل تأمل است. امام باقر فرمودند:ای جابر آیا برای مدعیان تشیّع و کسانی که خود را شیعه میدانند کافی است که بگویند ما اهل بیت را دوست داریم؟ مثلاً اگر نام فرزندانمان را از روی نام اهل بیت انتخاب کنیم و در اعیاد برای آنها جشن بگیریم و در عزاداریها برای آنها سوگواری کنیم کافی است؟ حضرت فرمودند به خدا قسم شیعیان ما فقط کسانی هستند که تقوای الهی دارند.
به پایگاه خبری - تحلیلی هورگان خوش آمدید... هورگان یعنی محل زایش خورشید