تعداد بازدید: ۱۵۲
کد خبر: ۱۵۷۳۳
تاریخ انتشار: ۰۱ بهمن ۱۴۰۱ - ۲۰:۰۰ - 2023 21 January
نویسنده : گلابتون (ماجراهای من و بی‌بی)

اصغر که نشست بی‌بی گفت:

- هاااا اصغر دیه چه خیرُته؟ دیه چطو شده؟

اصغر نگاهش را از گل‌های قالی برداشت و زل زد به صورت پر از چروک بی‌بی.

- چی‌چی بگم والا بی‌بی که حرف نزنم بِتره!

بی‌بی چپ‌چپ نگاهش کرد.

- ینی چی‌چی حرف نزنی بیتره؟ نپه اومدی اینجا عکس منه وَردَری؟  بوگو بینم چیطو شده، ایقدَم فِس فس نکن!

اصغر نفس عمیقی کشید.

- چی بگم والا بی‌بی؟  نسرین! نسرین میگه طلاق ماخام!

- چی‌چی؟ طلاق؟ طلاق بری چی‌چی؟ شوما خو خیلی با هم خوب بودین. نسرین «اصغر اصغر» اَ دهنُش نیفتید، حالا چیطو شده میگه طلاق ماخا؟ راسُشه بوگو چیکارُش کردی؟

- والا بی‌بی اگه من یی حرف اَ ل نازک‌تر ازُش زَداشم.

- وا! خو نپه چه مرگُشه؟

- چه بگم بی‌بی؟ ینی چطوری بگم؟

- وا! خو بنال دیه اصغر، جون به سرُم کردی.

- والا بی‌بی، ما خو مشکلی نداشتیم با هم، اَ روزی که ای شریکُش بهنوش نِشس زیر پاش گف بیا با هم بیریم دانشگا، اَ ای رو به او رو شده، بونه گیر شده، هزار ایراد اَ من می‌گیره. یَی دفه میگه چرا کارگری؟ یَی دفه میگه چرا لواسات خاک و خُلیه؟ یَی دفه میگه چرا خونمون تو انتظام و سرداران نیس؟ یَی دفه میگه بری چه کُت و شلوار برُت نیکنی؟ یَی دفه میگه بری چه ایطو حرف می‌زنی؟ حالام خو...
بی‌بی نگاهش کرد.

- حالام خو چی؟

- حالام خو میگه بری چه قدُت کوتاهه؟

بی‌بی زد پشت دستش.

- وووی خاک عالم! ای چرت و پرتا چی‌چیه ای زن میگه؟ ینی او اَ روز اول نیدونُس تو کارُت چی‌چیه؟ نیدونُس لواسات خاک و خُلی میشه؟ بعدُشم میه کارگری چشه؟ تریاک فروش و قاچاق‌فروش بودی خوب بود؟ آدم یَی چییِی می‌شنُفه دود اَ کلش بُلَن میشه. میگه گفته بِرِی چه قدُت کوتاهه! بوگو حالا اَگه خودُتم ریخت و قیافِی درس و قد و قامت بلندی‌ام داشتی، ها...

اصغر چیزی نگفت که دوباره بی‌بی ادامه داد:

- تو اصلاً جوش نزن، بیخود می‌کنه باخا طلاق بیگیره، ای حالا چار تا کتاب خونّه جوگیر شده فک کرده خوریه! من خودُم دُرُسش می‌کنم.

اصغر که رفت بی‌بی گفت:

- خدا نکنه یکی‌ام بره دانشگاه چار کلاس سواد یاد بیگیره، مَلوم نی بری چه بعضیا ایطو بی‌جنبه‌ان!
نگاهش کردم.

- همه‌ام اینطوری نیستن بی‌بی. همین اکرم دوست من داره دکترا می‌خونه، شوهرشم نجاره، اینقدم شوهرشو دوس داره که نگو، تا حالا یه حرف از گل نازک‌ترم بهش نزده. همه که مث هم نیستن بی‌بی.

بی‌بی چپ چپ نگاهم کرد...

- خاک عالم بشه تو سر تو!‌ یاد بیگیر، اکرم دوسُت دره دکترا می‌خونه اووَخت تو بیشین پوی تلویزیون  تو ای سن و سا ل آنشرلی با موهای قرمز نیگا کن. واقعاً برت متأسفم...

چیزی نگفتم که چند دقیقه بعد گفت:

میگم گلاب...

- بله بی‌بی؟

- رفتم تو فکر، میگم مش موسی کلّش زیادی کچل نی؟!
گلابتون

نظر شما
حروفي را كه در تصوير مي‌بينيد عينا در فيلد مقابلش وارد كنيد
پربازدیدها