مأموران آمریکایی در مجموع ۲۰ مصاحبۀ رسمی و دستکم ۵ گفت و گوی غیررسمی با صدام حسین داشتهاند. موضوع دومین جلسه، جنگ هشت ساله علیه ایران است که مسؤولیت آغاز جنگ را نمیپذیرد و از سخن گفتن دربارۀ حملات شیمیایی خودداری میورزد.
۹ دی شانزدهمین سالگرد اعدام صدام حسین در پی حملۀ آمریکا و برانداختن او در عملیاتی ۱۸ روزه در نوروز ۱۳۸۲ خورشیدی است. پس از آن مخفی شد تا به دام افتاد و آنگاه نوبت بازجویی و محاکمه رسید.
در پی آن دیکتاتور خلع شده عراق در ۳۰ دسامبر ۲۰۰۶ - ۹ دی ۱۳۸۵ - به دار آویخته شد. در حالی که تصور میشد به خاطر تقارن این روز با یکی از اعیاد اسلامی و نزدیک بودن به آغاز سال نو میلادی به تعویق افتد، اما چنین نشد و او را اعدام کردند.
به این بهانه بخشی از بازجویی اف. بی. آی را که حاوی نکات مهمی دربارۀ جنگ با ایران است آوردهایم.
صدام حسین، دیکتاتور سابق عراق، اندکی پس از دستگیری در دسامبر ۲۰۰۳، به دست مأموران سازمان FBI بازجویی شد. خلاصه بازجویی مأموران پلیس فدرال آمریکا از او را ابتدا یک مؤسسه مستقل غیر دولتی در آمریکا- «آرشیو امنیت ملی» -منتشر کرد و سپس روزنامه واشنگتن پست. مأموران آمریکایی در مجموع ۲۰ مصاحبه رسمی و دست کم ۵ گفت و گوی غیررسمی با صدام حسین داشتهاند.
دومین جلسه از این سلسله بازجوییها به صحبتهای او دربارۀ جنگ خونین هشت ساله علیه ایران اختصاص داشت و گزارش آن از این قرار است:
جلسه دوم/ هشتم فوریه ۲۰۰۴/ مرکز عملیات بغداد / بازجو: جرج ال. پیرو مأمور ویژه پلیس فدرال آمریکا (FBI)
دومین جلسه بازجویی از صدام حسین، روز هشتم فوریه ۲۰۰۴ در یک بازداشتگاه نظامی در فرودگاه بینالمللی بغداد انجام شد.
صدام در ابتدای این بازجویی اعلام کرد: «مزرعهای که در آنجا دستگیر شده، همان مکانی است که در سال ۱۹۵۹ پس از فرار از بغداد به خاطر مشارکت در ترور ناکام «عبدالکریم قاسم»، رئیس جمهور وقت عراق، در آن پنهان شده بود.»
بازجوی FBI پرسید: «تصمیم جنگ علیه ایران در سپتامبر ۱۹۸۰ به خاطر تهدیدات تهران گرفته شد یا جنگ به دلیل مسائل ارضی میان دو کشور به ویژه آبراه شط العرب (اروندرود) آغاز شد؟»
صدام در پاسخ گفت: «به نظر ما جنگ در روز ۴ سپتامبر آغاز شد، نه تاریخ ۲۲ سپتامبر که دولت ایران معتقد به آن است.»
دیکتاتور عراق سپس با آوردن مثالی از یک کشاورز که در همسایگی شما زندگی میکند، اضافه کرد: «فرض کنید یک روز پسر همسایه، فرزند شما را کتک میزند. روز بعد، پسر همسایه، گاوهای شما را اذیت میکند. سپس فرزند همسایه با اخلال در سیستم آبیاری به مزرعه شما آسیب میزند. اگر این حوادث رخ دهد سرانجام شما به همسایه خود نزدیک میشوید و شرح این وقایع را به او میگویید و میخواهید از کارش دست بکشد. معمولاً اعلام هشدار یا نزدیک شدن به همسایه کافی است تا این رفتارها متوقف شود.»
صدام ادعا کرد: «اما در مورد ایران این روش کارساز واقع نشد. ایران، ناقض قرارداد الجزایر (۱۹۷۵) در ارتباط با این آبراهه (اروندرود) بود!»
دیکتاتور عراق گفت: «ایران علاوه بر نقض این معاهده، دخالت در سیاستهای عراق را جایز میدانست و در نتیجه برای عراق هیچ چارهای جز جنگیدن با این کشور باقی نمانده بود.»
صدام مدعی شد: «زمانی که (امام) خمینی در سال ۱۹۷۹ به قدرت رسید، تصور میکرد همه رهبران مشابه شاه ایراناند و، چون شاه را به سادگی از قدرت خلع کرده، میتواند اقدامی مشابه را در هر نقطه دیگری از جمله عراق پیاده کند.»
دیکتاتور عراق با اشاره به تبعید امام خمینی از ایشان به عنوان «میهمان» عراق یاد کرد و گفت: «زمانی که (امام) خمینی در نجف بود شروع به صحبت علیه شاه و دولت ایران کرد.»
وی افزود: دولت عراق موضع خود (ممنوعیت سخن گفتن علیه شاه) را به اطلاع (امام) خمینی رساند. عراقیها به او گفتند: شما میهمان ما هستید و هیچ کسی از شما نمیخواهد عراق را ترک کنید یا کسی خواهان استرداد شما به شاه نیست.»
(براساس این گزارش، شاه در آن زمان تلاش میکرد صدام را مجاب به تحویل امام خمینی به ایران کند).
دیکتاتور عراق گفت: «(امام) خمینی از توقف فعالیتهایش علیه شاه و دولت ایران امتناع میکرد و میگفت اگر فعالیتهایش علیه سیاستهای عراق است، این کشور را ترک خواهد کرد. سپس او تلاش کرد عراق را به مقصد کویت ترک کند، اما اجازه ورود پیدا نکرد و بنابراین عراق اجازه داد برای سه چهار روز به این کشور بازگردد و درخواست او جهت همکاری برای سفر به کشوری دیگر را نیز پذیرفت. (امام) خمینی سپس به پاریس سفر کرد.»
صدام در پاسخ به این پرسش بازجو که آیا آیتالله سیدمحمد باقر صدر - روحانی برجسته عراقی که در سال ۱۹۸۰ در عراق اعدام شد - نیز همچون آیتالله خمینی به نماد مردم کشورش تبدیل شده است یا نه، تنها گفت: «شاید».
دیکتاتور در عین حال، خود را نماد مردم عراق نامید و دلیل این امر را وجود تصاویر و پوسترهایش در خانه عراقیها دانست!
صدام گفت: «ارتش ایران در سال ۱۹۸۰، ضعیف و «فاقد رهبری» بود، چون اکثر افسران عالی رتبه ارتش در وقایع انقلاب از مقام خود خلع شده بودند.»
وی در عین حال ادعا کرد: «این قضیه در آن زمان تأثیری بر روی تصمیم عراق برای ورود به جنگ با ایران نداشت و اگر ارتش شاه هنوز وجود داشت، ما آنها را ظرف یک ماه شکست میدادیم.»
دیکتاتور عراق افزود: «در زمان جنگ قوای ایران شامل ارتش و سپاه به رغم فقدان رهبری به هزاران نفر میرسید و ارتش عراق به ویژه در نقاط مرزی شجاعانه میجنگید.»
بازجو از صدام پرسید: آیا ادعای مشارکت گروههای حامی ایران در ترور مقامات دولت عراق پیش از جنگ - از جمله «طارق عزیز»، وزیر خارجه وقت و «لطیف نائف جاسم» وزیر فرهنگ و اطلاعات وقت - تأثیری بر تصمیم عراق برای جنگ با ایران داشته است یا خیر؟
دیکتاتور مدعی شد: «ایران، پیش از جنگ، «۵۴۰ مورد تجاوز» به خاک عراق صورت داد که ۲۴۹ مورد از این تجاوزات شامل رخنه یا حملات هوایی به خاک عراق بوده است.»به
گفته صدام، عراق، این اطلاعات را در اختیار سازمان ملل قرار داد، از جمله ایران آبراه اروندرود را مسدود و کشتیهای عراقی و خارجی را غرق کرد.
دیکتاتور عراق در ادامه روایت خود از علل و دلایل آغاز جنگ مدعی شد: «قبل از ۲۹ سپتامبر ۱۹۸۰، ایران پالایشگاههای نفت بصره و سایر شهرهای جنوبی عراق را بمباران کرد. تلاش برای ترور «عزیز»، «جاسم»، و دیگران نیز از جمله حوادث پرشماری بود که به آغاز جنگ با ایران منتهی شد.»
صدام در پاسخ به سؤالی در خصوص «هدف یا اهداف» جنگ هشت ساله گفت: «این سؤال را از ایرانیها بپرسید. آنها جنگ را آغاز کردند (!)، من قبلاً همه دلایل آغاز این جنگ را توضیح دادهام.»
پس از اصرار بازجو و تکرار این سؤال از جانب وی، دیکتاتور عراق عنوان کرد: «هدف این بود که ایران در امور داخلی ما دخالت نکند.»
صدام در ادامه ادعای زیرپا گذاشتن قرارداد الجزایر از سوی ایران را تکرار کرد (و البته به پاره کردن این قرارداد توسط خودش در مقابل دوربینهای تلویزیونی اشاره نکرد).
وی مدعی شد: «ایران، کل آبراه شطالعرب (اروندرود) را اشغال کرد، در حالی که قرارداد الجزایر، تنها نیمی از این آبراه را متعلق به این کشور میدانست و به علاوه ایرانیها به تماسهای دیپلماتیک برای حل و فصل این مسئله پاسخی ندادند.»
دیکتاتور عراق در ادامه اظهار داشت: «نیروهای عراقی در ابتدای جنگ با موفقیت پیشروی کردند و شماری از شهرهای مرزی جنوبی ایران از جمله مناطقی در داخل و نزدیک محمره (خرمشهر)، اهواز و دزفول را به اشغال خود درآوردند، اما از پیشروی بیشتر در خاک ایران خودداری کردند، چونکه هدف فوری، جلوگیری از حملات توپخانهای ایران در نقاط مرزی بود.»
(صدام این را هم نگفت که در آغاز جنگ وعده اشغال یک ماهه خوزستان را داده بود، ولی مقاومت مردم خرمشهر و دیگر شهرها باعث شد تنها در خرمشهر، ارتش عراق ۳۴ روز زمینگیر شود.)
به ادعای این گزارش پس از نزدیک به دو سال، نیروهای عراقی عقب نشینی کردند و ارتش صدام به «حالت تدافعی» درآمد.
زمانی که از صدام سؤال شد، چرا جنگ برای عراق از حالت تهاجمی به تدافعی تبدیل شد پاسخ داد: «همان طرحی را که مثلاً برای ارتش آمریکا پیاده شده نمیتوان در مورد ارتش عراق به کار گرفت. از نقطه نظر نظامی، «طرحها» براساس توان و ظرفیت نیروها تدوین میشود. ارتش موافق این امر بود که با طولانی شدن مسیرهای عرضه (تجهیزات)، مشکلات افزایش مییابد.»
دیکتاتور اضافه کرد: «سرباز امروز، مشابه سرباز صدسال پیش نیست. آنها جزوی از جهان پیرامون ما هستند و وقایع را در تلویزیون و رادیو میبینند و میشنوند.»
صدام در خصوص اینکه چرا عراق از پیشروی بیشتر در خاک ایران خودداری کرد مدعی شد: «عراق به اهداف ارضی خود دست یافته و به علاوه تهدید توپخانهای ایران در سالهای آغازین جنگ را از بین برده بود.»
دیکتاتور ادامه داد: «اگر ما در عمق خاک ایران نفوذ میکردیم آنها (ایرانیها) تصور میکردند که ما اهداف دیگری در سر داریم. ما با یک ارتش منظم که جنگیدن علیه آن آسانتر است، روبرو نبودیم.»
وی خاطرنشان کرد: «این، اولین تجربه جنگی اکثر سربازان عراقی بود و اغلب آنها به ویژه پس از پیشرویهای اولیه در خاک ایران، «مغرور» شده بودند. با این حال پس از چند روز اغلب سربازان پیش خود میگفتند: چرا من اینجا هستم؟»
صدام در مورد عقب نشینی نیروهای عراقی اضافه کرد: «طبیعتاً عملیات دفاعی از نقطه نظر تاکتیکی خوب نیست و در روحیه سربازان تأثیر منفی دارد. اگر یک سرباز، منطقی در این کار نبیند از دستورات اطاعت نخواهد کرد. یک سرباز را باید قانع کرد در غیراین صورت نظم و انظباط به مشکل برمیخورد.»
صدام در ادامه با اشاره به حالات روانی سربازان آمریکایی در عراق افزود: «اگر شما از یک سرباز آمریکایی که برای یافتن سلاحهای کشتار جمعی و نابودی رهبران دیکتاتوری صدام به عراق آمده، اما نه تنها سلاحها پیدا نشده بلکه این رهبران در زندان هستند و با دیکتاتورهای دیگر جایگزین شده اند، بپرسید که او موافق ماندن یا رفتن (از عراق) است، به شما خواهد گفت، رفتن»
بازجوی FBI در ادامه از صدام پرسید: «آیا استفاده از سلاحهای شیمیایی علیه ایران تنها برحسب ضرورت صورت گرفت و برای مثال عراق بدون استفاده از چنین سلاحهایی در جنگ شکست میخورد؟»
و دیکتاتور گفت: «به این سؤال جواب نمیدهم.»
صدام همچنین در جواب به این سؤال که به نظر او عراق در دورهای از جنگ به ویژه پس از سال ۱۹۸۲ و در فاصله ۱۹۸۴ تا ۱۹۸۶ در آستانه شکست خوردن از ایران بوده است یا نه، پاسخ داد: «خیر، من این قضیه را در تلویزیون و در پنج نامهای که به ایران ارسال کردم توضیح دادم.»
دیکتاتور معدوم عراق مدعی شد: «عقب نشینی سال ۱۹۸۲ عراق به مرزهایش حامل پیام بود، اما ایران این پیام را نگرفت!... اگر شما سرهای آنها را نشکنید، آنها قضیه را نخواهند فهمید!»
صدام گفت: «کشورهای عربی در طول جنگ کمکهایی به عراق کردند و تصور میکردیم که اینها کمک باشد نه وام. اما بعد از جنگ این کشورها نظر خود را عوض کردند و خواستار بازپرداخت این پولها شدند. برخی از این کشورها عراق را یک تهدید نظامی میدانستند، اما ایران از نگاه آنها تهدید نبود، چونکه نیروهای آن براثر جنگ منهدم شده بود.» (صدام در این لحظه قهقهه خنده سر داد.)
دیکتاتور عراق ادعا کرد: «کشورش در روز ۲۸ سپتامبر ۱۹۸۰ با یک قطعنامه سازمان ملل مبنی بر آتش بس با ایران موافقت کرد، اما تهران این قطعنامه را نپذیرفت.»
وی افزود: «به علاوه قطعنامه ۵۹۸ در سال ۱۹۸۷ در خصوص خاتمه جنگ مورد موافقت عراق قرار گرفت، اما ایران بار دیگر این قطعنامه را رد کرد و در واقع عراق چندین بار در طول جنگ تلاش کرده بود برای توقف درگیریها با ایران مذاکره کند.»
صدام درباره یافتههای سازمان ملل مبنی بر استفاده عراق از سلاحهای شیمیایی در طول جنگ ایران و عراق نیز ادعا کرد: «تاریخ مکتوب است و تغییر نخواهد کرد. هیچ کس نمیتواند مانع از نوشته شدن وقایع تاریخی شود.»
وی در ادعایی عجیب گفت: «این ایران بود که ابتدا در سپتامبر/اکتبر ۱۹۸۱ اقدام به استفاده از سلاحهای شیمیایی در محمره (خرمشهر) کرد؟!»
صدام در جواب این سؤال که آیا لزومی به استفاده عراق از سلاحهای شیمیایی به دلایل دفاعی (!) وجود داشت، گفت: «قصد ندارم به این سؤال جواب بدهم.»
او ادامه داد: «من درباره همه مسائل صحبت میکنم به جز مسائلی که مردم، دوستان یا ارتشم را متضرر میکند.»