فریاد شیری
شاعر، داستاننویس و مترجم. زاده ۱۳۵۰ صحنه.
به زبانهای فارسی و کردی شعر میسراید. در زمینهی ادبیات کودک و نوجوان فعالیت داشته و ترجمههایی از کردی به فارسی انجام داده که از جملهی آنها ترجمه آثار شاعران معاصر کرد مانند شیرکو بیکس، لطیف هلمت و فرهاد پیربال است.
از او تابه حال حدود بیست اثر به چاپ رسیده و اشعار وی برندهی چندین جایزه متعدد شده که رتبه اول دومین دوره جشنوارهی داستان نویسان غرب کشور، رتبهی اول جشنواره شعر و داستان جوان کشور، جایزه شعر امروز ایران، برگزیدهی جشنواره دوسالانه ادبیات کودک و نوجوان کانون پرورش فکری و برگزیدهی هشتمین دورهی جایزه شعر خبرنگاران از آن جمله است.
بیماری قشنگیست دوستت دارم
تو اما علاجش نکن
گوشهی روسریات را
گره بزن به انگشت اشارهام
- دخیل! دخیل یا شافیالعشاق
و سیگاری برایم آتش بزن
نترس!
دودش به چشم خدا نمیرسد
شفای من
دوستت دارمیست
که به تو هم سرایت کرده است.
زیبایی به چهره ما بر نمیگردد
تمام نمیشود، تكرار میشود:
خورشید را هر روز
زودتر از دیگران دیدار میكنیم
و ماه هر شب
چراغ خوابهای دو نفرهمان
پس زیبایی حقیقت دارد
با قدمهای من راه میرود
مردی که دستانش را
در جیب بارانیاش جا گذاشته
و چشمانش را پشت قاب یک عینک
به هر کس که میرسد
سر تکان میدهد
و هرگاه با نام کوچک من صدایش میزنند
بر میگردد
و همیشه پشت در یادش میافتد
کلید را در جیب بارانی من جاگذاشته
و مرا در خیابان.