«قمر گل آی قمر گل، برام سخته تحمل، قدمهایت روی چَشمانم، بیا بَ این ور پل»
همین طَور در حال گَریه خواندَه مَیکردم که زولَیخا با ته ماهیتابَه بَ پسی کلَهام بَزد:
- قمرگل دیگر کدام بی سر و پایی است؟ کدام پل؟
- درست صحبت بَکون. پل صراط را گفتَه مَیکونم.
- مَیگویم قمرگل کیست؟
- نَمیشناسی؟ بعد از این همه سال زیندَگانی با من نَمیدانی خوانندَه مَورد علاقه من بوده است؟ هِعیییییی، چند روز پیش عمرش تمام بَشد.
زولَیخا نفس بولندی بَکشید و انگار خیالش راحت بَشد.
با آب و تاب گفتَه کردم: «او بعد از رَخشانه، دومین خوانندَه زن در افغانیستان بود که 50 سال قبل بَ زبان پشتو در رادیو و تلویزیون ملی افغانیستان آهنگ خواندَه مَیکرد.
اما بعد از رویَ کار آمدن موجاهدین، مَثال خَیلی از بی جا شدگان دیگر بَ کانادا موهاجر بَشد.
قمرگل آهنگهای دوگانهای هم با گلزمان، رَخشانه و زرسنگ اجرا کرده است.»
باز هم زولَیخا چشم غورونَهای بَرفت و بَگفت: «باریکلا، باریکلا. تو بعضی وقتها اسم من هم یادت مَیرود؛ اما خوب اسم این زنهای موطرب را بَ یاد داری. نکوند افغانیستان که بودی کار دیگری دستت بوده؛ ها؟ راستش را بَگو.»
زولَیخا این را بَگفت و با همان ماهیتابَه سردونبالَها
کرد.
من هم در حال فرار بَ بیرون خانَه خواندَه مَیکردم:
- «قمر گل آی قمر گل، برام سخته تحمل، قدمهایت روی چَشمانم، بیا بَ این ور پل»
نجیب