/ در ذیل آیه ۱۸۷ سوره بقره: «هن لباس لکم و انتم لباس لهن: ایشان یعنی زنان شما، همچون لباس (مایه شأن و منزلت و پوشش و آبرو و حیثیت) باشند شما را و شما نیز همچون لباس باشید، ایشان را.» نوشته شده است: این عبارت کوتاه در مجموع مشتمل بر بیش از یک کلمه اصلی نیست و آن کلمه لباس است، بقیه کلمات همه ضمیر و حرف اضافه و غیرهاند؛ بنابراین با کاربرد تنها یک کلمه خداوند رابطه متقابل و برابری کامل زن و مرد را چنین بیان کرده است که زنان در حکم لباس و پوشش و شأن اجتماعی و شخصیت و آبرو و هویت و حیثیت شما هستند و شما نیز همین مقام را در مقابل ایشان دارید. این تعبیر در عین حال نشان وحدت زوج است که هریک برای دیگری است و در مواجهه با همسرش شأن و مرتبه پیدا میکند؛ بنابراین اگر کسانی بپرسند که یک نمونه کوچک از معجزه قرآن در چیست میتوان همین آیه را به عنوان یک مثال روشن عرضه کرد. چه تعبیر زیبایی است که: زن همچون جامهای فراگیر، مرد را در خود میپوشاند و چنانکه گویی بدون زن برهنه است و مرد نیز زن را در کسوت شخصیت و عشق و حمایت خویش میپواشند چنانکه گویی بدون او او عریان و بیحفاظ است. دو کلمه «لکم» یعنی برای شما مردان و «لهن» یعنی برای آن زنان، حامل این معنی لطیف است که زن و مرد علیه یکدیگر نیستند بلکه این «برای» او و او «برای» این است، بدین معنی که هریک در جهت سود و بهرهمندی دیگری است. مرد باید بکوشد که خود را برای همسر خرج کند و زن همچنین، زیرا رابطه ایشان «له و علیه» نیست بلکه از هردوطرف «له» است یعنی برای او، به نفع او و به خاطر او.
/ در ذیل آیه ۵۲ سوره آل عمران «شما هرگز به مقام نیکویی و مرتبت نیکوکاری نخواهید رسید مگر از آنچه خود دوست میدارید در راه خدا انفاق کنید و آنچه در راه خدا انفاق کنید خداوند البته بدان آگاه است...»
در داستانهای صوفیان آمده است که بتپرستی از جماعت هندوان پیوسته در کنار دریا میرفت و برای ماهیان و پرندگان که در ساحل بودند خوراک و غذا میبرد. او را گفتند که تو وقت خود بیهوده تلف میکنی، زیرا خداوند به سبب بتپرستی آن هدایای تو را نخواهد پذیرفت. پرسید اگر خداوند از من نمیپذیرد آیا کار مرا میبیند یا نمیبیند؟ گفتند میبیند. گفت همان برای رضایت خاطر من کافی است.
در این آیه نفرموده است که آنچه انفاق کنید خداوند میپذیرد بلکه خبر میدهد که خداوند بر آنچه انفاق کنید داناست و همین که آدمی امیدوار باشد که کار او را در عرصه عالم پروردگاری میبیند و به آن نظر میکند در تحکیم شوق به نیکویی کافی است.
عارفان گفتهاند، چون عزیزترین چیز نزد آدمیان جان است پس مصداق اعلای «مما تحبون» ایثار جان در راه خداست:
ندا آمد امشب که جانِ کیست فدا
بجست جان من از جا که نقد بستانید
دیوان شمس
و مقصود از ایثار و فداکردن جان تنها این نیست که شخص زندگی دنیا را به خاطر معشوق ترک گوید بلکه بیشتر بدین معناست که جان خود را در راه معشوق خرج کند و هیچ چیزی حتی جان را بر معشوق مقدم نداند.
/ توکل کردن، تکیه کردن است بر کسی یا چیزی که به درستی و استواری آن اطمینانی است.
دست در حلقه آن زلف دوتا نتوان کرد
تکیه بر عهد تو و باد صبا نتوان کرد
حافظ
در هندسه ابتدایی قضیهای هست معروف به قضیه حمار و آن این است که در هر مثلث مجموع طول دو خط بیش از یک خط است و هرگونه که مثلث را ترسیم کنند این اصل پابرجاست و علت این که آن را حمار (الاغ) نامیدند این است که گفتهاند اگر علفی در نقطهای باشد و حماری در نقطهای دور از آن، هیچ حماری برای رسیدن به نقطه علف دو خط را طی نخواهد کرد بلکه در یک خط مستقیم به نقطه مطلوب میرود، اما شگفت است که بسیاری از ما آدمیان مطلوبی را در نقطهای میبینیم و به جای رفتن در خط مستقیم به سوی آن، به راههای کج و معوج میرویم... و در نمییابیم که هر حرکتی غیر از راستی، دور زدن و دور شدن است، دروغ راه را طولانی میکند، ریا ما را عقب میاندازد، بیانصافی ما را به دره میافکند و...
راستی کن که راستان رستند
در جهان راستان قوی دستند
سعدی