/ اگر محبت دنیا، صورت قلب انسان گردد و انس به او شدید شود، در وقت مردن که برای او کشف شود که حق تعالی او را از محبوبش جدا میکند و ما بین او و مطلوباتش افتراق (جدایی) میاندازد، با سخطناکی (ناخشنودی) و بغض به او از دنیا برود.
/ همسر آیتا... شاهآبادی درباره ایشان میگوید: در غذا خوردنشان بهقدری تمیز غذا میخورد [که آدم لذت میبرد]. مثلاً اگر یک بشقاب غذا مخصوص ایشان کشیده میشد، این بشقاب غذا را مثل اینکه یک چاقویی را گذاشته باشند و از وسط نصفش کرده باشند و نصفش را گذاشته باشند کنار بود. نه یک دونه، روی زمین ریخته میشد و نه روی لباسشان و نه در ریششان و نه در بشقابی که خورده بودند؛ یا خورش روی آن قسمتی که اضافه بود، زیادی ریخته شده باشد. یک قطره خورش یا روغن اضافه روی آن نبود. این کار برای این بود که دستنخورده باشد تا اگر خورده نشد، قابل استفاده برای کسی دیگر یا در وعده دیگر باشد و عملاً ثابت میکردند که اسراف نشود.
/ همسر آیتا... میگوید:
در خانه بچهها هندوانه که میخوردند، میریختند.
وقتی مرحوم آقا از درس بلند میشوند، میآیند اینجا تا وضو بگیرند. اگر یک پوست هندوانه [نیمخورده] میماند، آن پوست هندوانه را قشنگ میگرفتند زیر تلمبه. [در آن زمان شیر آب نبود] زیر تلمبه میشستند.
بعد آن را میتراشیدند و میخوردند و میگفتند: «در خانه من نباید اسراف بشود.»
مرحوم شاهآبادی همیشه به ما دستور میدادند: «مبادا اسراف بشود.» اگر یک مقداری نان [خشک] افتاده بود، نان را برمیداشتند [چون خاکی بود] آن را زیر تلمبه میشستند و میخوردند.
/ آیتا... شاهآبادی در زندگی داخلی خود یک مسائل خاصی داشت که با تمام علما فرق داشت. اولین کسی که تلفن در خانۀ خود آورد آیتا... شاهآبادی بود . بقیۀ علما اشکال میکردند .
/ آیتالله شاهآبادی میفرمود: شیطان سگِ درگاه خداست. اگر کسى با خدا آشنا باشد، شیطان به او عوعو نمیکند و او را اذیت نمیدهد.
/ آیتا...العظمی میرزا محمدعلی شاهآبادی در پاسخ به تقاضای چند تن از بازاریان برای اصلاح نفس، سه دستور فرمودند:
«اول اینکه سعی کنید نمازتان را اول وقت بخوانید، حتیالمقدور هم باجماعت بخوانید. دوم اینکه انصاف را در کسب داشته باشید. سوم اینکه حق الهی را ماهیانه پرداخت کنید، ولو اینکه مجاز است سالیانه شود.»
/ با مردم بسیار خوشبرخورد بودند و همیشه خندهرو بودند، مخصوصاً در زمان درس دادن. زمانی که میدیدند روحیه مردم کسل شده است، جملههایی میگفتند که مردم میخندیدند.