احمد مطر
زادهی ۱۹۵۶ روستای التنومه در حومه شهر بصره، از شاعران مشهور عراقی که به خاطر شعرهای بسیار گزنده و طنزآمیز در مورد سران عرب، مشهور است.
از ۱۴ سالگی سرودن شعر را آغاز کرد. فضای غالب شعرهای آغازین او تحتتأثیر فضای حاکم بر شعر عرب، بیشتر عاشقانه و رمانتیک بود اما دیری نپایید که مسائل اجتماعی و تضاد بین تودهها و سلطه نظرش را به خود جلب کرد.
در سال ۱۹۸۶ به لندن مهاجرت کرد و از آن سال تا به حال ساکن لندن است.
اشعار مطر بسیار زیبا و دلانگیز است و یکی از موضوعاتی که در اشعار او بسیار دیده میشود، انتقاد بسیار گزنده و گاه حتی نگاه بسیار تحقیرآمیز به سران کشورهای عربی است.
*****
همسرش را گفت ساکت باش
و به فرزندش گفت خفه شو
صدایتان پریشان میکند اندیشهام را
یک کلمه هم به زبان نیاورید
میخواهم دربارهی آزادی بیان بنویسم!
*****
پدرم گفت
در کشورهای عربی
ابله است آن که باهوش باشد
و فراستش را آشکار کند!
*****
مانده است از شب پیش
در خانه جای دزدی
روی حصیر باقی ست
از او نوشته ای : که
لعنت به حاکم شهر
کز سایه ی سر او
جز خر و پف نمانده
چیزی برای دزدی!
*****
رئیسجمهور منتخب
از برخی مناطق کشور بازدید کرد
و زمانی که به منطقه ما رسید گفت:
شکایتهایتان را صادقانه و آشکارا
بیان دارید
و از کسی بیم مدارید
که زمان دلهره سپری گشت .
دوستم حسن گفت:
پس چه شد نان و شیر؟
وچه شد تأمین مسکن؟
و چه شد کسی که
داروی رایگان به فقرا میدهد؟
جناب رئیسجمهور
که ما چیزی از این همه ندیدهایم!
رئیسجمهور با اندوه گفت:
خداوند مرا در آتش اندازد
همه این مصیبتها در کشور من است؟
فرزندم! از صداقت تو در آگاه ساختنم
سپاسگزارم
آیندهای نیکو خواهی داشت.
سال بعد دوباره دیدارمان نمود
و دوباره گفت:
شکایتهایتان را صادقانه و آشکارا
بیان دارید
و از کسی بیم مدارید
که زمان دلهره سپری گشت
کسی شکایتی نبرد
اما من آشکارا بیان داشتم:
پس چه شد نان و شیر؟
و چه شد تأمین مسکن
و چه شد کسی که
داروی رایگان به فقرا میدهد؟
با عرض معذرت
دوستم حسن چه شد ؟!