ترجمه نمایشنامه مکبث به زبان فارسی چندان روان نیست و خواندن این نمایشنامه نیاز به تمرکز بالایی دارد اما وقتی در قالب فیلم، سریال یا تئاتر عرضه میشود آنگاه ویژگیهای اثر خود را نشان میدهد.
سعید رضا خوششانس نویسنده توانای شیرازی با الهام از همین اثر «شطحیات اشباح» را به قلم آورده است.
این نمایشنامه داستان زن و شوهری که در یک خانه اجارهای زندگی میکنند و صاحبخانه که فردی پیر و ناتوان است و جدیداً دچار آلزایمر شده و در آن حضور دارد... دو زوج جوان کمر به قتل پیرمرد و تصاحب خانهاش میبندند اما در نهایت داستان به گونهای دیگر رقم میخورد.
***
برای دیدن این تئاتر که نظرات مثبت بسیاری را به سوی خود جلب کرده بود به سالن آمفی تئاتر ارشاد رفتم.
چهار بازیگر به نامهای «فاطمه خیاط» و «مبینا صالحپور» در نقش «سمیه»، «محمد جواد علیمردانی» در نقش «امیر» و «جواد صبوری» در نقش «خسرو» ایفاگر ماجرا بودند اما عوامل پشت صحنه بسیاری همچون دیگر تئاترها، فیلمها و سریالها مشغول به فعالیت بودند.
کمتر از نیم ساعت به اجرا مانده بود... یکی نور چک میکرد، دیگری عوامل صحنه و فردی به دنبال موبایلهایی بود که بتواند با به کار گذاشتن در گوشه گوشه صحنه، صدایی مطلوب از نمایش را ضبط کند.
تئاتر به صورت «کف» اجرا شد و تماشاگر از نزدیک نقشآفرینی بازیگران را نظاره میکرد.
***
با تعریف واژه «شطحیات اشباح» توسط سه بازیگر این تئاتر آغاز شد.
با نورپردازی و طراحی صحنه سه اتاق تعریف شده بود. اتاقی برای سمیه، تختی برای امیر و اتاقی برای پیرمردی که داستان حول و حوش او میچرخد.
با وجود امکانات محدود، تئاتریها توانسته بودند با استفاده از نور این ۳ فضا را به خوبی ترسیم کنند. استفاده از موسیقی بسیار به جا بود و صداهای ضبط شده بازیگران نیز به خوبی و با بیان مناسب در زمان مدنظر پخش میشد.
در حوزه بازیگری نمیشد تفاوتی بین بازیگران نقش اصلی دید.
در این بین بازیگران نقش سمیه بسیار نزدیک به نقش «سمیرا» (رعنا آزادیور) در سریال «زخم کاری» بودند.
عذاب وجدان و خونی که از روی دستها پاک نمیشود، سرزنش، ندامت و حرکاتی که توسط سمیرا در قسمت پایانی زخم کاری در برابر مالک (جواد عزتی) نظاره کردیم در چهره و رفتار «سمیه» میشد، دید.
اضطراب، خشم، ندامت، ترس، خوی بد انسانی و... همه یک به یک در کاراکتر نقش زن نمود داشت.
در نقش مقابل محمد جواد علیمردانی که خود کارگردانی این نمایش را بر عهده داشت توانست نقش خود را در قامت مردی که از چند طبقه سقوط کرده با دست و پایی در گچ ایفا کند. صحنههایی بین عشق و دلدادگی، خشم و نفرت و وادادگی و ندامت...
دیگر بازیگر این تئاتر «جواد صبوری» که مدتها در صحنه تئاتر ایفای نقش کرده و میتوان ادعا کرد که او یکی از افراد توانمند تئاتر در شهرستان نیریز به شمار میرود نیز توانست در این نمایش به زیبایی نقش پیرمردی که دچار آلزایمر شده و افراد را با یکدیگر اشتباه میگیرد و زندگی یکنواختی را پشت سر میگذارد، به تصویر بکشد.
اما در این تئاتر شاهکار دیگری نیز به غیر از بازیگران وجود داشت و آن طراحی دکوری بود که توانست یک لحظه مخاطب را میخکوب کند.
چینش صحنه و اجرا به گونهای که چشم مردم همانند دوربینی از بالا بازیگران را نظاره میکند در نوع خود جالب توجه بود. حرکتی سخت که بازیگران نیریزی به زیبایی از پس از آن بر آمدند.
دیگر نکتهای که در رابطه با طراحی صحنه میتوان بدان اشاره نمود پرده دوم نمایش بود. صحنهای که با نور قرمز به صورت کاملاً طبیعی دو بازیگر نقش اصلی زیر باران مکالمات خود را ادامه میدهند. باران مصنوعی که نشان داد امکانات نوین در این تئاتر چگونه میتواند یک اثر را متفاوت کند.
نکته مثبت دیگری که میتوان در این تئاتر بدان اشاره کرد استفاده از جوانان دهه ۸۰ و ۹۰ بود که هر کدام مسئولیتی به آنها واگذار شده بود و همین امر سبب شد تا شطحیات اشباح بیشتر بوی جوانانی بدهد که علاقهمند به تئاتر و صحنه هستند.
به هر روی 10 شب اجرا و یک شب تمدید نشان داد که گروه میعاد صحنه به سرپرستی «سپهر شعبانی» میتواند حرفهایی جدید در تئاتر نوین کشور بزند.