این روزها شاهد آبگیری دریاچههای بختگان و طشک پس از بارانهای سیلآسای تابستانی (خمینه) هستیم.
کارشناسان میگویند این بارانها بسیار کمنفوذند و به همین دلیل بیشتر جاری میشوند و سیل میسازند. هرچه هست اما به زندهشدن موقت دریاچههای خشکیده فارس منجر شدهاند.
آنچه بر این دو دریاچه در این سالها رفته و میرود و وضعیتی که دارند همیشه مرا به یاد صحبتی میاندازد که حدود 20 سال پیش با پدر فقید کویرشناسی ایران پروفسور پرویز کردوانی داشتم.
ایشان به دعوت انجمن مهد فرزانگان به نیریز آمده بود و من توفیق گفتگویی کوتاه با وی را یافتم. او را پیرمردی رُکگو، دلسوز و البته ناامید از برنامههای دولت برای نجات محیطزیست ایران دیدم.
یکی از سؤالهایم این بود که برای نجات بختگان و طشک چه باید کرد. و پاسخ او رُک و شوکه کننده بود: هیچ. باید قید بختگان را بزنید. بهترین کار این است که در آن درخت بکارید تا حداقل جلو ریزگردهای آن را بگیرید. برای این کار درخت مناسب منطقه هم وجود دارد.
پرسیدم: اگر حقابه را بدهند آیا باز هم امیدی نیست؟
پیرمرد گفت: اینها بازی مسئولان با من و شماست. نه آنها آب دارند که بدهند و نه میدهند و نه اگر بدهند به بختگان میرسد و نه اگر برسد فایدهای دارد.
گفتم: چرا؟ بیشتر توضیح دهید.
گفت: این دریاچهها برای میلیونها سال اینجا وجود داشتهاند و در یک اکوسیستم طبیعی کار میکردهاند. حالا ما این سیستم را به هم زدهایم. سیستم دریاچه اینطور است که در اطراف دریاچه، منابع زیرزمینی آبهای شیرین وجود داشته و در خودِ دریاچه آب شور. چون آبِ شیرین سنگینتر از آبِ شور است، از اطراف به آب شورِ دریاچه فشار میآورده و آبِ شور از سطحِ دریاچه بالا میزده. به مرور اما آبهای شیرین را بالا کشیدیم و مصرف کردیم و سطح آب پایین و پایینتر رفت. به خیال خودمان داشتیم شاهکار میکردیم و به خودکفایی تولید کشاورزی افتخار میکردیم ولی دریغ که داشتیم زیرپای خودمان را خالی میکردیم. حالا هیچ فشار زیرزمینی بر آبهای شور دریاچه وجود ندارد و بنابراین آبهای شور پایین رفته و از داخل چاههای آب شیرین بالا زده و همین است که چاهها شور شدهاند.
این به آن معناست که باید بین آب شیرینِ اطرافِ دریاچه و آبِ شورِ درونِ دریاچه توازن برقرار باشد. حالا این توازن به هم خورده و آبِ شور پایین رفته.
دکتر کردوانی افزود: هرچه آب وارد دریاچه شود نفوذ میکند و پایین میرود و هیچوقت آب روی بستر دریاچه نمیماند.
پرسیدم: چاره چیست؟
گفت: باید برداشت از چاههای اطراف بختگان به صفر برسد و از طرفی بارندگی هم افزایش یابد تا به مرور سطح آبهای شیرین بالا برود. این کار به مدیریت اصولی و آبخیزداری نیاز دارد. ولی من عُرضه و عزم این کارها را در مسئولان نمیبینم. تازه به شرطی که بافت زیر دریاچه از بین نرفته باشد. چون وقتی مدتها دریاچه خشک باشد، منافذ آن بسته میشود. این برنامههای نجات دریاچه همه کشک است. بهتر است درخت بکارند که ریزگردها بلند نشود.
او زمانی این حرفها را زد که برنامههای پرطمطراق برای نجات دریاچههای ایران در حال اجرا بود. از همه پرخرجتر هم برنامه نجات دریاچه ارومیه که با حمایت دانشگاه تهران و سازمانهای خارجی و کمک بلاعوض ژاپن انجام شد و چند صباحی آبی در بستر دریاچه جمع شد ولی این روزها میبینیم که ناقوس نابودی کامل آن به گوش میرسد.
شاید این نوشته تلخ باشد اما باید از جایی بدانیم که چه بر ما رفته و میرود و دیگر امید بیجا نداشته باشیم و راهِ درست را بدانیم. و بدانیم که حقآبه شعار است و توهین به شعور ما مردم.
برای دانستن عمق فاجعه پیشنهاد میکنم یک بار از مسیر ماهفرخان و خانهکت و قشمقاوی استهبان به خرامه بروید. کیلومترها راه از کنار دریاچههای بختگان و طشک عبور میکنید که همه خشکِ خشک است.
البته باید بر حقآبه این دریاچهها پای فشرد تا حداقل ریزگردها فرو بنشیند. اما همین حق مسلم را هم از ما پاییندستان دریغ میکنند. دریغ که سالهاست نه درد را درست میفهمند و نه درمان را میدانند و نه به دانستهها عمل میکنند.
اگر برداشت آب زير زميني و احداث سد بالادست درياچه را به خاك سياه نشانده است صنايع فولاد زندگي را از مردم منطقه خواهد گرفت.
اگر رسالتي در خود احساس مي كنيد تا اين فاجعه اتفاق نيوفتاده است كه البته هم اكنون در حال اتفاق افتادن است حد اقل مطالبه گر باشيد و به جاي تعريف و تمجيد از مسئولان فولاد كه به قول دكتر با ما بازي مي كنند پرسشگر باشيد . كه اين حجم آب مصرفي چگونه تامين مي شود.
مطمئن باشد برنامه هايي به شما خواهند گفت كشك تر از كشك . برنامه هايي مانند انتقال آب از خليج فارس و يا تصفيه فاضلاب.
آقاي رجبي شما هم اكنون در شرف فاجعه ايد براي محتضر كاري كنيد براي مرده ديگر شيون فايده اي ندارد.
اين فاجعه خزنده را مردم عادي درك نمي كنند تكليف سياسيون هم كه در هر حال مشخص است شايد شما بتوانيد در اين خصوص آگاهي بخش باشيد.