مریم جعفری آذرمانی
متولد سال ۱۳۵۶ خورشیدی در تهران، فارغالتحصیل کارشناسی ارشد زبان و ادبیات فارسی از دانشگاه الزهرا.
از سال 75 سرودن شعر در قالب غزل را آغاز کرد.
او با انتخاب وزنها و بحرهای دشوار و درهمریختن موسیقی طبیعیِ غزل میکوشد سابقه شنیداری مخاطب را به هم بریزد تا شعرش را به نثر نزدیک کند.محمدعلی بهمنی درباره او میگوید: «مریم جعفری آذرمانی در آثارش، پنجرههای بسته غزل را باز کردهاست و با زبان شعر به این نکته پرداخته که شعر در قالب نمیگنجد.»
از او تا به حال چندین مجموعه شعر به چاپ رسیده که دستاورد آن برگزیده سومین دوره جایزه ادبی پروین اعتصامی برای کتاب پیانو و همچنین برگزیده هفتمین دوره جایزه ادبی پروین اعتصامی برای کتاب دایره در سال ۱۳۹۵ بوده است.
اشعار زیر از اوست:
خبر رسید به زن روی فرش جاری شد
غرور یخ زدهاش گرم خانهداری شد
برای درد دلش شیشه پاک کن را برد
کنار پنجره مشغول سوگواری شد
چگونه میشود این روزنامه پاک کند
کدورتی که از آن روح هم غباری شد
چقدر زن که فقط تن حسابشان کردند
چقدر مرد که فهرست سرشماری شد
به احترام زنانی که سخت زیبایند
به رسم اشک، لبانم ستارهکاری شد
بزن که رنگ نماندهست روی صورت من
مگر به برکت دستت لپم اناری شد...
******
دنیا پر از سگ است جهان سر به سر سگیست
غیر از وفا تمام صفات بشر سگیست
لبخند و نان به سفره امشب نمیرسد
پایان ماه آمد و خُلق پدر سگیست
از بوی دود و آهن و گِل مست میشود
در سرزمین من عرق کارگر سگیست
آدم بیا و از سر خط آفریده شو
دیگر لباس تو به تن هر پدرسگیست
******
بابا قرار بود خدا را بیاورد
ده قرنِ پیش، رفته که فردا بیاورد
باید شبانهروز بجنگم برای صلح
دیگر چقدر صبر کنم تا بیاورد
از بس که مردهایم زمین باد کرده است
چیزی نمانده است که بالا بیاورد
پوسیده میشوی و سپس کشف میشوی
با شکل تازه کیست تو را جا بیاورد
نه بودن و نبودنِ من، مسئله منم
حالا چه فرق، یا ببرد یا بیاورد
*****
از سیرتم به صورت زیبا رسیدهام
این بار از درون به تماشا رسیدهام
همپای دارکوب نکوبیدهام دری
بیپاتر از نسیم، به هرجا رسیدهام
کوهی نبود رود به دنیا بیاورد
قائم به ذاتِ خویش به دریا رسیدهام
خندیدنی نبود جهان، دیدنی نبود
من از نگاه و خنده به حاشا رسیدهام
میدانم آنچه هست نمیدانم آنچه نیست
بیکوششی به حلّ معمّا رسیدهام
تقویم روزهایم از امروزها پر است
دیروز را ندیده به فردا رسیدهام