منت خدای را عزوجل که باران بیامانش را در میانه تابستان نازل کرد و از بر و بشن کوه آبشار روان شد و سیلاب جاری گشت و زمین و زمان دگرگونه شد و بختگان دوباره آب گرفت.
الحمدلله رب العالمین که باران رحمت بی حسابش همه را رسیده و خوان نعمت بی دریغش همه جا کشیده.
از دست و زبان که بر آید
کز عهدهٔ شکرش به در آید؟
این همه لطف و لطافت و نعمت و رحمت اما چرا به زحمت رسید؟
باران همه رحمت است تا آنجا که به ذات لایزال ربط دارد! اما آنجا که کار به دست ما بندگان ناچیز پرمدعا افتاد، همین باران رحمت، زحمت گردید و جانها بستاند و ماشینها ببرد و خانهها بریخت و دلها بسوخت.
ما ابناء بشر هر جا که در خرابی طبیعت خدا دست داشتیم، یا در مسیر سیلاب ساختمانی افراشتیم، یا در مراتع به جای درخت خرابی کاشتیم، باران برای ما نه رحمت که زحمت شد.
اینها به کنار ...
مسئولان و نمایندگان معزز و مفخر و مفهم به جای آن که مملکت را بسازند و کار آن کنند که باید، حالا که کار از کار گذشته، به جای آن که آستین همت بالا زنند، پاچه شلوار در گل کردند و گلین و مالین عکس یادگاری گرفتند و بر رنج مردم رنجی دیگر افزودند و بر زخمها نمک پاشیدند که چه؟ که بگویند ما هستیم. کاش نبودید.
کاش هم ما مردم، طبیعت خدا را به حال خود میگذاشتیم و هم شما مسئولان، مردم را رها میکردید.
امضاء: قُلمراد