۱۷ اَمرداد امسال همزمان با عاشورای حسینی «روز خبرنگار» است؛ تلاقی این دو مناسبت میتواند بسیار پر مفهوم باشد به شرط آنکه مرد عمل باشیم.
پرده نخست
خبرنگار اصولی دارد و خط راهی مشخص... او باید با ۶ عنصر «کی(چه کسی)»، «کی(زمان)»، «کجا»، «چه»، «چرا»، «چگونه» خبری را خلق کند.
او با این 6 سؤال و ارزشهایی که برای آن تعیین میکند باید کار نشدهای را به نقد بکشد؛ یا دست به تحسین فردی که افتخارآفرین بوده بزند و یا اینکه یک خبر کلیشهای و اداری را تنظیم نماید؛ اما در این بین و در کنار این 6 عنصر همیشه خط «قرمزی» وجود دارد.
خط قرمزی که خبرنگاران وطنی را بیشتر تحت فشار قرار میدهد. از طرفی پس از چاپ یا انتشار باید پیکان انتقادات دو سویه را نیز به جان بخرد.
مردم میگویند: خبرنگار آن است که بتواند همه چیز را بگوید؛ نگاه کنید خبرنگاران آن وری (خارج نشین) چه شجاعانه خبر مینویسند! به شما میگویند خبرنگار؟ و از طرفی کسانی که آن خط قرمزها را سفت و سخت دنبال میکنند، خبرنگار را تهدید نموده و میگویند این خط قرمز شماست و عبور از آن یعنی حاشیه
یعنی دور شدن خبرنگار از حرفهاش! و کمتر کسی را دیدهایم که به خط قرمزها توجه نداشته باشد و بتواند به کارش ادامه دهد...
امسال در روزی پر معنا روز خبرنگار مصادف شده با عاشورای حسینی یعنی روز آزادی، یعنی بیان آن چیزی که مورد ظلم قرار گرفته است.
پیوند این دو میتواند خط راهی باشد برای خبرنگاران تا درد مردم را فریاد بزنند و مسئولانی که درد را درک کنند و به دنبال لاپوشانی نباشند و نگویند اینگونه نبوده و سیاه نمایی شده است!
در پی انتشار اخبار مثبت کسی نمیگوید خبرنگارش کیست؟! اما با اخبار خاکستری و یا تلخ پیکان انتقادات به سوی او روانه میشود که چرا اینقدر به دنبال خبرهایی است که رنگ سیاهی دارد و در پس نقدها خودش تنها و بیدفاع میماند!
پرده دوم
بد نیست بدانید زندگی خبرنگار با زندگی افراد عادی بسیار متفاوت است. برای حرفهاش نمیتوان روز و شبی مشخص کرد.
با روزنامهنگار نمیشود زندگی کرد و این واقعیتی تلخ است چون کارش پیشبینی ناپذیر است و نمیتواند زندگیاش را کنترل کند!
روزنامهنگار همیشه و در همه جا باید به دنبال خبر باشد... مگر میشود خبرنگار بود و چشم از وقایع اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی و سیاسی بست.
خبرنگار یعنی تنظیم خبر پشت ماشین، تنها نشستن در جمع خانواده و تنظیم خبر، پاسخ ندادن به فرزندان برای بردنشان به پارک، نرفتن به جشنها و تولدها به دلیل تراکم بالای کار در تحریریه و اینها را شاید فقط یک خبرنگار بداند.
خبرنگار کسی است که پس از پایان یک جلسه یا یک سفر طولانی و بازدید از این و آن پروژه تازه کارش شروع میشود.
در حالی که همه آن کت و شلواریها رفتهاند تا استراحت خود را پس از یک روز کاری شروع کنند باید خبر تنظیم کند و به چاپ برساند و وقتی قلم را بر زمین گذاشت باز هم کارش تمام نمیشود و او میماند و بازخوردهای گوناگون از خبری که منتشر شده!
مسئولی میگوید صحبتهایش از آنی که تیتر شده مهمتر بوده، دیگری میگوید جایگاه من را ندیدی و از کسی نوشتی که پایینتر از من بوده و مردم هم خوانده و نخوانده میگویند این خبر چه دردی از ما دوا میکند و شاید هم راست میگویند...
پرده سوم
مصائب خبرنگار وطنی زمانی که به اقتصادش پیوند میخورد تعریف دیگری مییابد.
میگویند گرفتن هر هدیهای از سوی افراد و سازمانها به هر بهانهای یعنی فروختن استقلال روزنامهنگاری اما به قول علیاکبر قاضیزاده پژوهشگر حوزه رسانه و ارتباطات و روزنامهنگار ایرانی اینها برای کشورهایی است که خبرنگار آزادی عمل و امنیت کاری بسیار فراوانی دارد... متأسفانه روزنامهنگاران و خبرنگاران ایران امنیت شغلی کافی ندارند و از طرفی حمایت سیاسی کافی هم نمیشوند و جزو ضعیفترین مشاغل هستند.
او درست میگوید با حقالتحریر ناچیزی که میدهند و گرانی کاغذ و تعدیلهای پی در پی چه میتوان کرد؟
چندی پیش مدیر مسئول روزنامه شرق گفت: به علت شرایط اقتصادی وخیم برای رسانههای خصوصی ناگزیر به اخراج سهچهارم از اعضاء تحریریه خود شده است! و این داستان برای دیگر رسانههای هم صدق میکند اما به اعتقاد نگارنده نه این هدایا گرهای از مشکلات عدیده خبرنگار باز میکند و نه مرهمی چشمگیر میتواند باشد برای ادامه راه... بلکه تنها دست خبرنگار را در برابر آنچه که باید بنویسد میبندد. پس خبرنگار خواسته مادی از مردم و مسئولین ندارد و فقط تنها درخواستش آن است که آزاد باشد و آزاد بنویسد.