شهر هرت
دم غروب خانم مسنی با یک جعبه کلوچه فسایی وارد مغازه شد و گفت: ببخشید میشه تاریخ روی این جعبه رو بخونی؟
سه روز دیگر وقت داشت. وقتی این را شنید چهرهاش در هم رفت و با ناراحتی گفت: الان یه ماهه از فسا اومدم و این جعبه شیرینی رو سوغات برای پسرم آوردم. ولی تا الان نیومده بهم سر بزنه تا سوغاتیش رو ببره.!!!
با خنده گفتم: ناراحت نشو خانم جان...!! مال نَخُرو بِرِی بُخُرو.....چه او بخوره چه ما..!!
خندید و گفت: راست میگی .!! مال نَخُرو بِرِی بُخُروهه!!
بعد درِ جعبه را باز کرد و گفت: بفرمائید!
ما هم دو سه تا کلوچه فسایی را به نیت پسر بی معرفتش برداشتیم و نوش جان کردیم.
سهیلا زینلی از شیراز
نظر شما