برای ازتوسرودن که واژه کم دارم
چه شکوهها که من ازدفتروقلم دارم
نمیرسدبه توپیغامِ من ومیدانی
هوای فتحِ تو هر روز درسرم دارم
نفیرِبیکسیام راشنیدهای هر شب
چو نی،که نالهی جانسوز دَم به دَم دارم
اگر که سرزده آیی سراغ من امشب
خدا کندکه نبینی به گونه نَم دارم
برای زیر و رو شدنم یک نگاه کافی بود
به زیرِبارنگاهت دلی چوبَم دارم
قبول کن، که پنجه مِهرم زشانه کمتر نیست
حسادتی که من ازشانه دردلم دارم
نظر شما