تعداد بازدید: ۱۵۸
کد خبر: ۱۲۹۱۱
تاریخ انتشار: ۱۰ ارديبهشت ۱۴۰۱ - ۲۳:۰۰ - 2022 30 April
ماجراهای تبعه موجاز

در این وَلایت هر روز نَظاره‌گر یَک پدیده نَو هستیم که در هیچ کوجای این دنیا دیدَه نَمی‌شود.

پدیده جدید، «فرار مردان همسردار از خانَه» است که گفتَه مَی‌کونند در وُلسوالی‌های مختلف این وَلایت رواج یافتَه و دارد مد مَی‌شود.

باور کونید من هم کم‌کم دارم بَ این نتیجه رَسیده مَی‌کونم که باید از خانَه فرار و خودم را گَم و گور کونم. آخر کندَه‌کاری دیگر در این وَلایت جیواب خرج زیندَگانی را نَمی‌دهد.

همین «نظیرنجیب» و «نظیرزولَیخا» را نَظاره کونید تا بزرگ شوند چقدر خرج دارند:

از اول حامَلگی زولَیخا هر روز دوا و داکتِر و سونوگرافی و چَکاپ که هر دفعَه سیصد چَهارصد هَزار تومان خرج شد؛ تازه اگر در همین وُلسوالی انجام شود و لازم بَ موراجعه بَ مرکز وَلایت نباشد. لَباس و پوشک بچَه و شیشَه و شیر خشک بَ کَنار، نرخ زایَمان که اگر لازم باشد سزارین شود، در همین وُلسوالی نَی‌ریز گفتَه مَی‌کونند سیزده مَیلیون تومان است که اگر از زیر میز بَ داکتِر ندهی، برایت انجام نَمی‌دهد.

بعد از تولد بچَه هم هر روز آزمایش زردی و تست و...، بعدش یَکی دو سه سال اسباب‌بازی و بعدش هم مهد کودک و پیش‌دبستانی و کَلاسهای موختلف مَثال نقاشی، آی‌مت، موزیک، زبان و... که مد شده. ماشاءا... هر روز مربیان از شما یَک وسیله نَو مَی‌خواهند و اگر هم گفتَه کونی ندارم خریدَه کونم، گفته مَی‌کونند: «‌مَی‌خواستید بچَه نیاورید؛ خب لازم است.»

از کَلاس اول برای نرخ کَتاب و کیف و جشنهایی که گرفته مَی‌کونند، مَثال جشن الفبا، اردوهای مکتب (مدرسه)، جشن تکلیف کَلاس سوم و جشن جدول ضرب و... تا بَ دَوره راهنمایی و کَلاس هشتم و نهم رَسیدَه کونند، بَ اضافه هزینَه‌های اینترنت کلی خرج دارند. موشکل این است که مربیان هم مَثال گوذشته خوب درس نَمی‌دهند و بچَه اگر بَخواهد چیزی شود، باید هر روز بَ مکتب خصوصی روان شود.

بعدش از شما دوچرخَه و موتِرسیکلت و موبایل و کَمپیوتر و... مَی‌خواهد. بعد از آن هم دانشگاه و یادگَرفتن رانندگی و خریدَه کردن موتِر. از دانشگاه هم که بر مَی‌گردند، شغل نیست و حاضر بَ کندَه‌کاری هم نیستند. تازه باید یَک سرمایَه جور کونی تا برای این که بچَه‌ات دیوانَه نشود، یَک شغل برایش راه بیندازی. اگر هم دختر باشد، باید برایش جهیزیَه بدهی، برای پسرت عروسی بَگیری، طلا خریدَه کونی و یَک پول رهن بَ او بَدهی.

در این مدت گفتَه نکردم که کَرایه خانَه و خرج موتِر و اقساط پدرت را در مَی‌آورد. حالا تا مَی‌آیی بچَه‌ها را رد کونی و نفسی بَکشی، نَظاره مَی‌کونی زانو زده‌ای و مَوقع مردنت است.

حالا با یَک حَساب کَتاب سرانگشتی نَظاره کونید فرار از خانَه بَ صرفَه است یا نه؟!

نجیب

نظر شما
حروفي را كه در تصوير مي‌بينيد عينا در فيلد مقابلش وارد كنيد
پربازدیدها