سلام؛ امیدوارم فصل زیبای زمستان رو با شادی و سلامتی طی کنین؛ خدمتتون عرض کنم که ٥٠ روز تا سال نو بیشتر نمونده!
در حالی که روی گلیم جهاز ننم که به من ارث رسیده بود لم داده بودم نینی
پپوشته هی داشت کانالای تلویزیون رو بالا و پایین میکرد و هنوز ما گرم
نشده بودیم که تخته گاز میرفت کانال بعدی!
ناگهان با صدای غرورانگیز گفتم: بچه اگه اینجوری ادامه بدی هم من فحش
میخورم هم تو! حداقل ١٠ دقیقه بیا پایین برو یه چیزی تَرَکمون کن تا ما یه
کم تو کانالا چرخی بزنیم.
ناگهان بچه سرکش ما گفت: نهههههههه!
در همین حین یاد روزی افتادم که برای اولین بار قرار بود شبکه سه در پپوشتآباد راهاندازی بشود!
همه رو تو مسجد محل جمع کردن و یه نفر اومد و شروع کرد در خصوص مزایای
داشتن کانال جدید تلویزیونی صحبت کرد. او گفت: این کانال فیلم نشون میده!
مخصوص شما بله خود شما جوانان است. فوتبال پشت بسته پخش میشه و...
در ادامه ما رفتیم خونه و شروع کردیم هی آنتن رو جابهجا کردن و جستجوی
تلویزیون رو عقب و جلو کردن؛ از VHF به UHF میرفتم و برمیگشتم اما خبری
نبود که نبود.
در ادامه شوهر عمم آمد و گفت: باید آنتن پروانهای دست ساز درست کنی تا شبکه سه مثِ آینه نشون بده.
با انجام اختراع شوهر عمم همه محله پروانهها رو فرستادن رو پشت بامها و
شبکه سه در میان برفک و خطخط در برخی موارد خودنمایی میکرد و ما هم کاری
نداشتیم چی داره نشون میده فقط نگاه میکردیم و کیفور میشدیم.
ناگهان از عمق افکار پاره شده خارج شدم و گفتم: بچه، ما پله پله کانالدار
شدیم اما شما چی شب میخوابی و صبح بلند میشی میبینی ده تا کانال اضافه
شده. تازه اگر از اون بشقابیا داشته باشی که واویلا از بورکینافاسو تا
جزایر قناری رو با کیفیت HD بدون سانسور نشون میدن! و تو چش درآمده هم با
صدای نکرهات میگی نههههههه!
با عصبانیت کنترل رو برداشتم و زدم راز بقا!
و در حالی که شیر داشت غزال تیزپا را یک لقمه چپش میکرد ناگهان از پشت سر صدا آمد:
(لطفاً با ریتم اختصاصی بخوانید)
خوشکل بابا! باب اسفنجی!
نازدل بابا! باب اسفنجی!
سرم را که بازگرداندم دیدم تلویزیون نینی پپوشته در حال پخش «باب اسفنجی» است. من هم سکوت اختیار کردم و هیچ چیزی نگفتم.
زت زیاد