تعداد بازدید: ۱۱۱
کد خبر: ۱۲۶۸۷
تاریخ انتشار: ۲۰ فروردين ۱۴۰۱ - ۲۱:۵۷ - 2022 09 April
محمد جاوید
شعردونی

ندارد پول و پررویی و پارتی

مهندس شد ولی البته بیکار
ندارد این مهندس مهره ی مار
تلف شد عمر او در راه تحصیل
شده جنی که بسم الله او کار
مهندس در امور ارتباط است
ولیکن ارتباطش سخت بیمار
ندارد پول و پررویی و پارتی
شده در بند« پ »زار و گرفتار
هر آن چه داشت بابا خرج کرد و
شپش در جیب‌هایش می زند تار
شده حاضر به شغل پاکبانی
ولی باشد تقاضامند بسیار
برای پاکبانی صد مهندس
به صف مانده به عنوان خریدار
ولی افسوس که از این جماعت
یکی تنها شود مقبول انگار
ندارد این مهندس چاره ای جز
که آید با دلی خون سوی بازار
کند بر پا بساط و دکه ای را
که در آن چیپس بفروشد وَ سیگار
از آن سو سد معبر با تَغیّر
شود روی سر بیچاره آوار
مهندس دست از پایش فراتر
رَوَد سوی پدر با حالتی زار
پدر هم که درون جیب هایش
شپش چون بیت پنجم می زند تار
خجالت می کشد او جای دولت
کُند روی خودش را سوی دیوار
از آن سو می شود مستر مهندس
به جرم سد معبر زود احضار
خبر آورد زیدی بهر «جاوید»
که در زندان شده مامور آمار!! 

نظر شما
حروفي را كه در تصوير مي‌بينيد عينا در فيلد مقابلش وارد كنيد
پربازدیدها