پای درس کربلایی احمد تهرانی (ره)
/ یکی از علّتهایی که ما توفیق سحرخیزی نداریم و در وقت آن سنگین هستیم و گویا گوشهایمان صدی مَلَک منادی را که همه اولیاء الله را بیدار میکند نمیشود، این است که روح و قلب ما به خاطر دو مسأله سنگین میشود و مثل گنجشکی که به دو پایش وزنه آویختهاند، به وقت سحر نمیتواند برخیزد و به ملاقات یار پر بزند؛ و یا در عبادات خود، روح بالا نمیرود و لذّت عبادت را نمیچشد:
یکی از آن دو عامل، لغو و لهو و زیاد حرف زدن است؛ و دیگری که خیلی انسان را سنگین میکند، غیبت کردن است. من عیناً دیدم که غیبت شب، توفیق سحرخیزی را از انسان سلب میکند.
/ رفقا، هر روز صبح وقتی که درِ دکان را میگشایید، اگر روزیرسان را دکان بدانید، که نعوذ بالله کافر میشوید! اگر هم دکان را مؤثّر بدانید و هم خداوند را، پس خدای ناکرده مشرک میشوید! لذا موحّد واقعی کسی است که رزّاق را تنها خداوند بداند و لاغیر؛ و بر حسب وظیفه و به نیّت خدمت به خلق خدا، درِ دکان را بگشاید.
/ معنی لا إلهَ إلَّا الله دو جزء است: یک جزء آن «لا» است یعنی آنچه که غیر از اوست و نامحرم است، باید از خانه بیرون کنی. و یک جزئش «إلّا» است یعنی جز صاحبخانه اصلی، کسی نباید در صدر مجلس دلت بنشیند.
/ انسان با هر کسی که بنشیند، خواسته و ناخواسته، نقشی از او در آینه دلش حک میشود، که قلب او را تاریک یا روشن میکند. پس بهتر است که همنشین محبّت خداوند بشویم، تا آب و رنگ خدا را بگیریم.
/ یک عمر به خیال خودمان مجاهده میکنیم و از حلال و حرام زندگیمان میزنیم؛ امّا آخرالامر هر جا که مینشینیم، میگوییم که: من این کار را کردم، من این صفت را کُشتم، من این عمل بد را کنار گذاشتم! چهل سال همه بتها را میشکنیم، امّا غافلیم از اینکه عاقبت، تبر را بر دوش بت بزرگِ «من» گذاشتهایم؛ و هنوز هم نفهمیدیم که همه این کارها، برای آن است که خودمان را از ما بگیرند! آن زمانی که «من» از آدمی جدا شد، جانها خلاصی مییابد؛ و آن وقت است که میشود نَفَس تازهای کشید.
/ مراقب باشید تا در منزل، توهین یا بیادبی از شما صادر نشود! زیرا زن و فرزند، در برابر شما قدرت مقاومت ندارند؛ لذا چون نیروی مردی شما به آنان غلبه دارد، بسیار دلشکسته و غمگین میشوند.
/ اولیای خدا و بزرگان، برزخ بسیاری از مؤمنین و انسانهای وارسته را دیدهاند که بعد از مرگشان بار سنگینی را تحمّل میکنند! با آنکه همگی اهل خیر و ایمان بودند؛ ولی به خاطر کوتاهی و ظلمی که به خانواده و فرزندان خود روا میداشتند، آن طرف پایشان گیر است.
/ در سلوک حتّی الامکان سعی کنید که ظلمی از شما صادر نشود! چون که بار ظلم، ماورای تصوّر ماست. یک بار در عالم معنا به من حالی کردند که: هیچ عبادتی به احسان خلق نمیرسد؛ و هیچ معصیتی نیز به عظمت ظلم وجود ندارد!
/ هر اندازهای که خداوند را بیشتر باور داشته باشی، به همان میزان هم دعاها زودتر مستجاب میشود. هر قدر که یقینت به خداوند بیشتر باشد، به همان اندازه نیز پاسخ خود را سریعتر میگیری.
/ رفیق، وجود من و تو در قبال وجود او، یعنی فرعونیت! او نیز میخواهد که این فرعونیت را از من و تو بگیرد و خداهای دروغین را از میان بردارد. او میخواهد که در خودش غرق شوی و کاسه «چه کنم، چه کنم» دست نگیری. این نیز حاصل نمیشود مگر آنکه در قدم اوّل، همه موهوماتت را کنار بگذاری.
/ پایه تحصیل هر چیزی ابتدا روی یقین میچرخد. حتماً باید با یقین قدم برداشت، نه با اگر و مگر! تا زمانی که روی یقین پیش نرویم، آن دریچهی اتَّقُوا اللَّهَ وَ یُعَلِّمُکُمُ اللَّهُ به رویمان باز نمیشود.
نظر شما