تعداد بازدید: ۳۸۳
کد خبر: ۱۰۷۷۳
تاریخ انتشار: ۱۱ مهر ۱۴۰۰ - ۱۴:۲۷ - 2021 03 October
هنوز درست و حسابی وسایلمان را روی زمین نگذاشته و نفسی چاق نکرده بودیم که بی‌بی گفت:

- گلاب عکسِی سرآسیو رِ بفرس...

- بی‌بی جان بذا  لباسامونو عوض کنیم، بشینیم چشم...

- لازم نکرده الان بفرس...

- بی‌بی یه چن لحظه صبر کنی الان می‌فرستم...

بی‌بی صدایش را بلند کرد...

- دختر وختی میگم الاااااااان، ینی هی حالا.

- چه عجله‌ای داری بی‌بی؟ گلاب به روت، یه دسشویی برم بیام میفرستم دیگه...

بی‌بی بدون اینکه حرفی بزند بلند شد و گوشی را از توی کیفم برداشت...

- اصن من نافَمم با تو حرف می‌زنم، خودُم میفرسم... گفتی بویه اول چکار کنی؟ تیک بزنی؟

- بی‌بی جان شما که گوشی منو برداشتین ولی باید بگم برداشتن گوشی بقیه اصلاً کار درستی نیس. 

- خُبه، خُبه، تو دیه نیخوا دُرُس غلطه یاد من بیدی. میگی بویه اَ کدوم راه برم تو عکسا؟

مسیر را که نشانش دادم بی‌بی خیره شد به عکسهای من...

- گلاب اینارِ کی گرفتی؟ ای دخترو کیه ولِنگ و وازه؟ وووووی؟ ای ننته ایطو تیپ زده انگا دخترِی چارده ساله ویسیده پَلو پسرُم عکس گرفته؟ 

نگاهش کردم...

- بی‌بی جون، قرار شد فقط عکسای سرآسیاب رو بفرستینا، به نظر من که کارتون کار درستی نیس... شاید عکسای من خصوصی باشه...

- تو غلط کردی که عکسات خصوصی باشه...

از عکس‌ها آمد بیرون و رفت توی پیام‌ها و شروع کرد به خواندن پیام‌های من...

«سلام گلاب قشنگم، دیر کردی، پس کی میای؟»

چشم‌هایش را ریز کرد و خیره شده به من...

- ای کیه برَت پیام فرسیده؟ ها؟

دست دراز کردم که گوشی را بگیرم که بی‌بی دستش را عقب کشید...

- بی‌بی خیلی کارتون بده‌ها، همونطور که گفتم گوشی هرکسی شخصیه مث مسواک...

- مسواک؟ یَی مسواکی نُشونُت بدم که خودُت حظ کنی!

- چی می‌گی بی‌بی؟ اصلاً بده خودم برات می‌فرستم...

- لازم نکرده، اصلاً من عکس نیخوام، من بویه بفَمم تو گوشی تو چه خوَره...

- ینی چی بی‌بی چه خبره؟ مگه قرار بوده چه خبر باشه؟

- ای که برت نوشته گلاب قشنگم کیه؟ ها؟ آخه تو کجات قشنگه؟کیه دره گولُت میزنه؟ ها؟ کیه ماخا ازُت سوراستفاده کنه؟ ها؟

- چی داری میگی بی‌بی؟ شما که پیام رو خوندین، بالاشم میخوندین ببینین کی فرستاده دیگه...
بی‌بی نگاهی به صفحه‌ی گوشی کرد...

- پروانه؟ الکی نوشتی پروانه که رد گم کنی، ها؟ خیال کردی من ای موارِ تو آسیو سفید کردم، ها؟ دختر والا ای کارا آخر و عاقبت ندَره. اَ هو قدیمم گفتن دختر بیشین آسون، تا بختُت بییَره شاه خراسون...

- بی‌بی چی داری می‌گی؟ چه ربطی داره اصلاً...

- حالا وختی بری بوات زنگ زدم گفتم بیاد اینجا تکلیف تورِ روشن کنه خودُت میفَمی...

- ای بابا، چی می‌گی بی‌بی؟ اصلاً نیازی به این کارا نیس. بیا شماره‌ پروانه رو من میگیرم خودت ببین دختره یا پسر...

شماره‌ پروانه را گرفتم و گوشی را دادم دست بی‌بی...

بی‌بی بعد از اینکه با پروانه صحبت کرد نفس عمیقی کشید و گفت:

- خیلِ خو، اشتوا پیش میا...

دوباره چشمش رفت روی صفحه‌‌ گوشی و پیام‌ها...

- ویسا بینم ای که نوشته گلاب جون دیشب چرا نیومدی پیاده‌روی کیه؟؟؟ هااااااا؟؟؟؟!

گلابتون
نظر شما
حروفي را كه در تصوير مي‌بينيد عينا در فيلد مقابلش وارد كنيد
پربازدیدها