هرچند خاطرم ز تو قدری مکدر است
دیدار تو معادل قند مکرر است
ایمان به چشمهای تو دارم هنوز هم
پیغمبر نگاه تو... افسوس! کافر است
گفتی: «اگرغزلغزل آشتی شود
بخشیدن دوباره برایم میسر است؟»
من با هوای شعر و غزل زندهام هنوز
تکبیت دستهای تو، دیوان و دفتر است
رفتم پری شوم! پری خانهات... چه سود؟!
این قصه را تمام جهان پاک از بر است
باید به فصل تازهی قلبم بکارمت
سوگند میخورم خود این عشق نوبر است
*****
پروانهوار دور تو میگردد عاقبت
مرغ دلم اگرچه که بیبال و بیپر است
نظر شما